طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

Ravak Negar Pars Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

آمار بازدید

  • کل (online):۱۶۱۲۹
  • اعضاء (online):۲
  • میهمان (online):۱۶۱۲۷
  • بازدید امروز::۳۳۷۹
  • بازدید دیروز::۳۴۴۲
  • بازدید کل::۲۶۰۱۹۹۰۸

دسته بندی

  • سخن نخست

  • عرف است كه آدم بيمار نزد طبيب برود، آدم جاهل نزد دانشمند به كسب دانش بپردازد، طرف‌هاي دعوي نزد داور بي‌طرف، و دنيازدة طالب تقوا نزد زاهد برود و مواردي از اين قبيل. حال اگر طبيب خود بيمار شد و نتوانست تشخيص دهد، و دانشمند از دانش تهي بود، و داور بي‌طرف عملاً به يك طرف بود، و زاهد، طالب دنيا، چه بايد كرد؟ شايد بتوان گفت اتفاقي ناخوشايند در چنين جامعه‌اي رخ داده يا در حال رخ دادن است. دانشمندان و صاحبنظران علوم انساني و اجتماعي در هر جامعه‌اي وظيفه دارند – با طي فرايندهايي- به ارائه راه‌حل براي مسائل اجتماعي بپردازند و طبعاً قبل از حل مسئله، فهم و درك درست آن، و داشتن تصويري تقريباً شفاف و نزديك به واقعيت از مسأله، مقدم و بلكه ضروري است. براي درك مسائل اجتماعي و به دست آوردن تصويري تقريباً شفاف و مقرون به واقعيت از آن، بايد در داخل مسأله بود ولي جزئي از آ‌ن نبود، بايد از بيرون و از زواياي گوناگون به دقت به آن نگريست، و بازهم نداشتن هيچ‌گونه تعصب و پيش‌داوري، لازمه درك درست مسأله است تا در گام بعد بتوان راه‌حل درست‌تري ارائه داد. حال اگر دانشمندان علوم انساني و اجتماعي خود جزئي از مسأله بودند، يا اساساً داراي نگرش خاص و تعصب نسبت به مسائل جامعه بوده و از قبل نسبت به مسائل داراي نگاه‌هاي مثبت و منفي باشند و جبهة خود را از قبل تعيين كنند چگونه قادر خواهند بود درك درستي از چيستي، كيفيت و ابعاد مسأله به دست آورند تا بعد بخواهند به حل آن بپردازند؟


     

     


     

    گاهي نيز وضعيت از اين هم بدتر است، و همانند برخي محيط‌هاي كوچك و نازل با هم رقابت و هم‌چشمي دارند و غيبت و تهمت و شايعه بين آنها رايج است، و همچنانكه بچه‌هاي محل با هم منازعه و اردوكشي دارند و هر يك عليه ديگري چيزي نسنجيده مي‌گويد و كاري نپخته انجام مي‌دهد، و همچنانكه دانش‌آموزان يك مدرسه و كلاس رقابت‌ها و كشمكش‌هاي داخلي دارند و هر فرد و گروه در عالم خود ذهنيتي دارد،‌ و همچنانكه در بازار هر كدام از رقبا عليه يكديگر حرف و حديث‌هايي دارند و هر كس اقدامات زيركانه و غيرمستقيم عليه ديگري انجام مي‌دهد و حرف سنجيده يا نسنجيده‌اي رد و بدل مي‌كند و همچنان كه احزاب سياسي و روزنامه‌هاي آنان جبهه‌گيري و اردوكشي مي‌كنند و هر كس از هر طريق درصدد منكوب كردن و بي‌حيثيت ساختن ديگري است و ...، گاهي اساتيد علوم انساني و اجتماعي نيز در سطح ديگر و به گونه‌‌اي ديگر به همين مباحث مشغولند. مسائل و مباحثي كه گاهي در دانشكده‌ها و گروه‌هاي آموزشي شوراها و كميته‌هاي دانشگاه‌هاي كشور مي‌گذرد و تعاملات و رفتارهايي كه استادان و گروه‌ها با هم دارند وضعيت چندان بهتري را نشان نمي‌دهد. نوع اقدامات اگرچه به مصداق تفاوت كرده ولي روحيه و منطق هماني است كه در محيط‌هاي بسته و نازل و محله و فاميل و بچه‌هاي محل و مدرسه و احزاب و گروه‌هاي سياسي جريان دارد. اينجاست كه آن طبيب ابتدا بايد خود را درمان كند و سرِ پا شود، و آنكه مدعي دانشمندي است ابتدا به كسب دانش و مطالعه بپردازد و واقعاً دانشمند شود، و آنكه در جايگاه داوري قرار مي‌گيرد بي‌طرف شود تا بتواند درست قضاوت كند و زاهد زهد ورزد تا الگوي مردم باشد.


     

     


     

    شايد از اواخر دورة قاجار به اين طرف، ‌انديشه و تفكر در ايران به روشنفكري تقليل يافت و در دهه‌هاي بعد روشنفكري به ژورناليسم تنزل پيدا كرد و بعدها ژورناليسيم به عوام ‌زدگي و عوام‌گرايي، و در نهايت افول ارزش‌هاي اخلاقي، و رد كردن و تحقير كردن هر كسي كه مثل من فكر نمي‌كند از هر طريقي. در حقيقت عرصة دانش و دانشمندان، عرصة تفكر عميق و خلق آثار علمي ماندگار بشري است مانند كاري كه فارابي و ابن سينا، ملاصدرا، شيخ انصاري، آخوند خراساني و ... انجام دادند، عرصة روشنفكري عرصة دغدغه‌مندي افراد تحصيل‌كردة يك جامعه است كه در صدد رشد و اصلاح امور اجتماعي هستند،‌ عرصة ژورناليسم عرصة آگاه كردن مردم و رشد و ارتقاي بينش‌هاي اجتماعي آنها در جهت زندگي بهتر و رعايت حقوق همنوعان است،‌ و عرصة احزاب و گروه‌هاي سياسي عرصة رقابت براي كسب قدرت و پياده‌كردن نظريه‌هاي سياسي مورد نظر. از يك مقطعي به بعد در تاريخ ايران، دانشمندان به روشنفكر تبديل شدند و اساساً دانشمندي از بين رفت و دانشمند بزرگي ظهور نكرد. بعد از مدتي روشنفكري به ژورناليسم تنزل پيدا كرد و در مرحلة بعد ژورناليسم با عدول از رسالت اصلي خود، به سبك‌ترين و سطحي‌ترين وضعيت خود رسيد. بنابراين شايد بتوان گفت بعد از انقراض طبقة دانشمندان،‌ طبقة روشنفكران نيز در جامعة ايران كمياب شدند و به عبارت دقيق‌تر صبغة ژورناليست به خود گرفتند و بعد به اتفاق هم به افراد، احزاب، و گروه‌هاي سياسي متعصب و ايدئولوژيك تنزل يافتند.


     

    هم‌اكنون مهم‌ترين مسائل سياسي اجتماعي ايران نه در آكادمي‌ها و دانشگاه‌ها و مراكز علمي پژوهشي، كه در روزنامه‌ها و رسانه‌ها بحث مي‌شود. و ما اساتيد و پژوهشگران نه تنها داراي آثار ماندگار و نظريه‌هاي عميق و بنيادين براي حل مسائل و رشد و تعالي جامعه نيستيم بلكه خود تحت تأثير رسانه‌ها اعم از روزنامه‌ها و سايت‌ها و جريان‌هاي سياسي هستيم و از آنها ايده و تحليل مي‌گيريم. ممكن است دولت‌ها و شرايط سياسي نيز در پديد آمدن چنين وضعي مؤثر بوده‌اند ولي اولاً مگر دانشمند براي نظريه‌پردازي در جهت رشد و تعالي خود و جامعه‌اش بايد منتظر دولت باشد، و ثانياً تجربه نشان داده آنجا هم كه دولت مساعدت مي‌كند اساساً دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي و استادان و پژوهشگران ما اين توان و قابليت را ندارند كه از سطح مباحث متعصبانه و ژورناليستي و اظهارنظرهاي شخصي و گروهي فراتر روند.

عرف است كه آدم بيمار نزد طبيب برود، آدم جاهل نزد دانشمند به كسب دانش بپردازد، طرف‌هاي دعوي نزد داور بي‌طرف، و دنيازدة طالب تقوا نزد زاهد برود و مواردي از اين قبيل. حال اگر طبيب خود بيمار شد و نتوانست تشخيص دهد، و دانشمند از دانش تهي بود، و داور بي‌طرف عملاً به يك طرف بود، و زاهد، طالب دنيا، چه بايد كرد؟ شايد بتوان گفت اتفاقي ناخوشايند در چنين جامعه‌اي رخ داده يا در حال رخ دادن است. دانشمندان و صاحبنظران علوم انساني و اجتماعي در هر جامعه‌اي وظيفه دارند – با طي فرايندهايي- به ارائه راه‌حل براي مسائل اجتماعي بپردازند و طبعاً قبل از حل مسئله، فهم و درك درست آن، و داشتن تصويري تقريباً شفاف و نزديك به واقعيت از مسأله، مقدم و بلكه ضروري است. براي درك مسائل اجتماعي و به دست آوردن تصويري تقريباً شفاف و مقرون به واقعيت از آن، بايد در داخل مسأله بود ولي جزئي از آ‌ن نبود، بايد از بيرون و از زواياي گوناگون به دقت به آن نگريست، و بازهم نداشتن هيچ‌گونه تعصب و پيش‌داوري، لازمه درك درست مسأله است تا در گام بعد بتوان راه‌حل درست‌تري ارائه داد. حال اگر دانشمندان علوم انساني و اجتماعي خود جزئي از مسأله بودند، يا اساساً داراي نگرش خاص و تعصب نسبت به مسائل جامعه بوده و از قبل نسبت به مسائل داراي نگاه‌هاي مثبت و منفي باشند و جبهة خود را از قبل تعيين كنند چگونه قادر خواهند بود درك درستي از چيستي، كيفيت و ابعاد مسأله به دست آورند تا بعد بخواهند به حل آن بپردازند؟


 

 


 

گاهي نيز وضعيت از اين هم بدتر است، و همانند برخي محيط‌هاي كوچك و نازل با هم رقابت و هم‌چشمي دارند و غيبت و تهمت و شايعه بين آنها رايج است، و همچنانكه بچه‌هاي محل با هم منازعه و اردوكشي دارند و هر يك عليه ديگري چيزي نسنجيده مي‌گويد و كاري نپخته انجام مي‌دهد، و همچنانكه دانش‌آموزان يك مدرسه و كلاس رقابت‌ها و كشمكش‌هاي داخلي دارند و هر فرد و گروه در عالم خود ذهنيتي دارد،‌ و همچنانكه در بازار هر كدام از رقبا عليه يكديگر حرف و حديث‌هايي دارند و هر كس اقدامات زيركانه و غيرمستقيم عليه ديگري انجام مي‌دهد و حرف سنجيده يا نسنجيده‌اي رد و بدل مي‌كند و همچنان كه احزاب سياسي و روزنامه‌هاي آنان جبهه‌گيري و اردوكشي مي‌كنند و هر كس از هر طريق درصدد منكوب كردن و بي‌حيثيت ساختن ديگري است و ...، گاهي اساتيد علوم انساني و اجتماعي نيز در سطح ديگر و به گونه‌‌اي ديگر به همين مباحث مشغولند. مسائل و مباحثي كه گاهي در دانشكده‌ها و گروه‌هاي آموزشي شوراها و كميته‌هاي دانشگاه‌هاي كشور مي‌گذرد و تعاملات و رفتارهايي كه استادان و گروه‌ها با هم دارند وضعيت چندان بهتري را نشان نمي‌دهد. نوع اقدامات اگرچه به مصداق تفاوت كرده ولي روحيه و منطق هماني است كه در محيط‌هاي بسته و نازل و محله و فاميل و بچه‌هاي محل و مدرسه و احزاب و گروه‌هاي سياسي جريان دارد. اينجاست كه آن طبيب ابتدا بايد خود را درمان كند و سرِ پا شود، و آنكه مدعي دانشمندي است ابتدا به كسب دانش و مطالعه بپردازد و واقعاً دانشمند شود، و آنكه در جايگاه داوري قرار مي‌گيرد بي‌طرف شود تا بتواند درست قضاوت كند و زاهد زهد ورزد تا الگوي مردم باشد.


 

 


 

شايد از اواخر دورة قاجار به اين طرف، ‌انديشه و تفكر در ايران به روشنفكري تقليل يافت و در دهه‌هاي بعد روشنفكري به ژورناليسم تنزل پيدا كرد و بعدها ژورناليسيم به عوام ‌زدگي و عوام‌گرايي، و در نهايت افول ارزش‌هاي اخلاقي، و رد كردن و تحقير كردن هر كسي كه مثل من فكر نمي‌كند از هر طريقي. در حقيقت عرصة دانش و دانشمندان، عرصة تفكر عميق و خلق آثار علمي ماندگار بشري است مانند كاري كه فارابي و ابن سينا، ملاصدرا، شيخ انصاري، آخوند خراساني و ... انجام دادند، عرصة روشنفكري عرصة دغدغه‌مندي افراد تحصيل‌كردة يك جامعه است كه در صدد رشد و اصلاح امور اجتماعي هستند،‌ عرصة ژورناليسم عرصة آگاه كردن مردم و رشد و ارتقاي بينش‌هاي اجتماعي آنها در جهت زندگي بهتر و رعايت حقوق همنوعان است،‌ و عرصة احزاب و گروه‌هاي سياسي عرصة رقابت براي كسب قدرت و پياده‌كردن نظريه‌هاي سياسي مورد نظر. از يك مقطعي به بعد در تاريخ ايران، دانشمندان به روشنفكر تبديل شدند و اساساً دانشمندي از بين رفت و دانشمند بزرگي ظهور نكرد. بعد از مدتي روشنفكري به ژورناليسم تنزل پيدا كرد و در مرحلة بعد ژورناليسم با عدول از رسالت اصلي خود، به سبك‌ترين و سطحي‌ترين وضعيت خود رسيد. بنابراين شايد بتوان گفت بعد از انقراض طبقة دانشمندان،‌ طبقة روشنفكران نيز در جامعة ايران كمياب شدند و به عبارت دقيق‌تر صبغة ژورناليست به خود گرفتند و بعد به اتفاق هم به افراد، احزاب، و گروه‌هاي سياسي متعصب و ايدئولوژيك تنزل يافتند.


 

هم‌اكنون مهم‌ترين مسائل سياسي اجتماعي ايران نه در آكادمي‌ها و دانشگاه‌ها و مراكز علمي پژوهشي، كه در روزنامه‌ها و رسانه‌ها بحث مي‌شود. و ما اساتيد و پژوهشگران نه تنها داراي آثار ماندگار و نظريه‌هاي عميق و بنيادين براي حل مسائل و رشد و تعالي جامعه نيستيم بلكه خود تحت تأثير رسانه‌ها اعم از روزنامه‌ها و سايت‌ها و جريان‌هاي سياسي هستيم و از آنها ايده و تحليل مي‌گيريم. ممكن است دولت‌ها و شرايط سياسي نيز در پديد آمدن چنين وضعي مؤثر بوده‌اند ولي اولاً مگر دانشمند براي نظريه‌پردازي در جهت رشد و تعالي خود و جامعه‌اش بايد منتظر دولت باشد، و ثانياً تجربه نشان داده آنجا هم كه دولت مساعدت مي‌كند اساساً دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي و استادان و پژوهشگران ما اين توان و قابليت را ندارند كه از سطح مباحث متعصبانه و ژورناليستي و اظهارنظرهاي شخصي و گروهي فراتر روند.





حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



{ JOURNAL_VISIT } : ۱۹۶۵
{ JOURNAL_DATE } : 08 آبان 1389

Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved