طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

Ravak Negar Pars Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

آمار بازدید

  • کل (online):۷۳۹۴
  • اعضاء (online):۰
  • میهمان (online):۷۳۹۴
  • بازدید امروز::۵۷۰۹
  • بازدید دیروز::۳۸۳۴
  • بازدید کل::۲۵۹۹۶۵۸۸

دسته بندی

  • معرفي برخي آثار پژوهشكده

  • علوم‌انساني و ماهيت تمدن‌سازي آن


     

    در متون علمی و مباحث نظری، هنگامی که از علوم انسانی بحث یا سخنی به میان می‌رود، اغلب، دانش‌هایی نظیر «تاریخ»، «فلسفه»، «حقوق»، «زبان‌ها»، «ادبیات»، «اخلاقیات» و یا حوزه‌های ذوقی و آثار و خلاقیت‌های «هنری و موسیقیایی» برجسته و مراد می‌شوند. چه‌اینکه، بیشتر این مقولات و مفاهیم به کنش‌ها و اعمالی اشاره دارند که تا حد زیادی به طرز تفکر، دید‌گاه‌های فردی و شیوه‌های رفتاری انسان‌ها و اجتماعات انسانی بستگی دارند و آن‌گونه که در علوم طبیعی مرسوم و متعارف است، خصلت‌ها و عناصر معرفتی و روشی آنها را نمی‌توان به‌سهولت در قالب الگوهای جمعی و قانونمند و یا روش‌های تجربی و ساختمند تبیین و بازنمایی کرد.


     

    بنابراین، اگرچه در گفتمان جدید معرفت، علوم انسانی و علوم طبیعی به یکدیگر نزدیک می‌شوند، و به گونه‌ای آشتی معرفت‌شناختی گرایش نشان می‌دهند، ولی میان این دو، به‌ویژه در فرایند و پیامد عمل، همچنان تفارق‌هایی وجود دارد که برای هر یک مشعر بر خصلت‌های برجسته است.


     

    اثر حاضر، در مجموع، مشتمل بر هشت مقاله علمی و تحلیلی در حوزه علوم انسانی است. مقاله اول با عنوان «تمدن‌سازی علوم انسانی: تحول در مفهوم تمدن و بازخوانی «ما»ی ایرانی» اثر دکتر سید سعیدرضا عاملی است. به ‌نظر نگارنده مقاله، تمدن به عنوان بودن‌ها و نبودن‌های تاریخی و جمعی، بازتاب گذشته، امروز و آیندة یک ملت است. از این رو، تمدن‌ها از یک ظرفیت و انعکاس دو فضائی برخوردارند که در دو لایه تمدن فیزیکی و تمدن مجازی معنا پیدا می‌کنند.


     

    مقاله دوم با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»، و به قلم دکتر محمدامین قانعی‌راد، در صدد واکاوی و تحلیل نسبت علوم انسانی و فرهنگ در جوامع گوناگون در مراحل اولیه شکل‌گیری آن است. به نظر نگارنده این مقاله، علوم انسانی در حال تکوین را می‌توان به مثابه بخشی و لایه‌ای از فرهنگ محسوب کرد و به دلیل این پیوند بنیادین، ویژگی‌ها، قواعد و فرایندهای فرهنگی بر وضعیت این دانش‌ها تأثیر می‌گذارند.


     

    مقاله سوم اثر، «علوم انسانی و تمدن‌سازی دینی» نام دارد که توسط دکتر منصور میراحمدی نگاشته شده است. این مقاله در صدد است تا به پرسش جایگاه علوم انسانی در تمدن‌سازی دینی و توضیح ایده «نیازمندی تمدن‌سازی دینی به علوم انسانی»، پاسخ دهد.


     

    مقاله چهارم این اثر، «علوم انسانی و رهایی‌بخشی: عرفان مدنی» نام دارد که توسط دکتر عباس منوچهری نوشته شده است. در این مقاله، از ظرفیت‌های عرفان در عرصه مدنی با ابتناء بر مقوله دوستی بحث شده است و این مقوله، یعنی دوستی به مثابه یکی از مقولات بنیادین در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی عصر کلاسیک غرب و فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی تلقی شده است.


     

    مقاله پنجم اثر، «علوم انسانی و جهت‌گیری‌های معرفت‌شناختی آن» نام دارد که توسط نگارنده این كتاب،جناب آقای علی خورسندی طاسکوه، به رشته تحریر درآمده است.


     

    مقاله ششم اثر که توسط دکتر محمدعلی مرادی به نگارش درآمده است، «ظهور و تکوین علوم انسانی در غرب» نام گرفته است. به‌زعم نگارنده این مقاله، علوم‌ انسانی در غرب پیشینه و منشاء خود را در یونان می‌جوید و گذار از یونان کلاسیک به دوران مسیحی حادثه مهمی در تاریخ آن است،


     

    هفتمین مقاله این اثر که توسط دکتر علی پایا به نگارش درآمده است، «مدل‌ها و تجویز‌ها: رابطه میان برداشت‌های تازه از چیستی و ظرفیت‌های علوم انسانی با سیاستگذاری‌ها» نام دارد. هدف این مقاله، ارائه چارچوبی تازه، و متکی به نظریه سیستم‌های پیچیده، برای بررسی علوم انسانی از یک منظر مرتبه دومی است.


     

    مقاله هشتم اثر، نقد و تحلیلی است که توسط دکتر سید عبدالامیر نبوی بر کتاب «آگاهی و جامعه» از استیوارت هیوز نوشته شده است. در پایان این مقاله، نگارنده چنین نتیجه می‌گیرد: مروری دیگرباره بر کتاب «آگاهی و جامعه» گویای آن است که این کتاب همچنان می‌‌تواند الگوی مناسبی برای تاریخ‌‌نگاری سیر اندیشه‌‌‌ها در ایران باشد و اساساً از رهگذر درک روابط متقابل اندیشمند و محیط فرهنگی وی در هر دوره‌‌ای است که برداشت عمیق‌‌تری از تحولات فکری و فرهنگی در ایران به دست می‌‌آید.


     

     


     

     دانشگاه و رکود انديشه


     

    کتاب دانشگاه و رکود انديشه اثر خانم مري اوانز با ترجمه آقاي پيروز ايزدي در سال 1387 توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به چاپ رسيده است.


     

    اين اثر با نگاهي انتقادي به وضعيت جاري در دانشگاه‌هاي بريتانيا، به دنبال تبيين اين مسئله است که دانشگاه‌ها در آن کشور از هدف اصلي خود دور شده‌اند.


     

    بايد توجه داشت که دانشگاه و آموزش عالي نقش مهمي را در پيشرفت فکري و نهايتا انساني هر کشور ايفا مي‌کند. يکي از اهداف تحصيل در دوره‌هاي آموزش عالي، تربيت متخصصان متفکر وخلاق است تا دست به خلق و ارائه ايده‌هاي تازه بزنند و افق‌هاي جديدي را براي يک زندگي فضيلت بار فراهم آورند. بدين ترتيب جوامع انساني را قوام بخشند تا در پرتو آن دانش خودشان نيز بسط و تنقيح يابد. از اين رو، بررسي و مطالعه دانشگاه و مباني فکري و تحولات تاريخي آن مي‌تواند توسعه و گسترش دانش را به نحو انباشتي تعميق بخشد. به ويژه اگر اين دانش با رويکردي انتقادي و مبتني بر نيازهاي هر جامعه باشد.


     

    کتاب حاضر در شش فصل تنظيم شده است. در اين فصول به اين مسئله اشاره شده است که هدف دانشگاه‌ها دچار تغيير جدي شده و به سمت نادرستي گرايش پيدا کرده است. هدفي که در آن علم داراي ارزش ذاتي بود ونه در خدمت بازار و اقتصاد. اين هدف در دوران مارگارت تاچر، نخست وزير اسبق انگلستان در دهه 1980، دچار تحول شد و ايده‌هاي بازار جايگزين ارزش‌هاي ذاتي علم شد. اين روند به تدريج در دانشگاه‌ها رسوخ کاملي يافت و جايگزين هدف قبلي شد.


     

    در ادامه مولف به مشکلات ديگر دانشگاه‌ها نيز اشاره مي‌کند: عدم تناسب بين ظرفيت دانشگاه‌ها و دانشجويان ورودي، وجود آزمون‌هاي بيش از حد در دانشگاه‌ها، نبود تفکر انتقادي و جزوه برداري صرف و مردسالارانه بودن دانشگاه‌ها. برخي از اين مشکلات در دانشگاه‌هاي ما نيز ممکن است وجود داشته باشد و براي رفع آنها بايد اقدام کرد.


     

     


     

     


     

    توسعه در انديشه و عمل


     

    توسعه هنوز هم براي بيشتر کشورهاي جهان، يک مسئله است. امروزه با توجه به نياز اجتناب ناپذير به ارزش گذاري و قضاوت درباره پيشرفت و توسعه، مهم اين است که بتوان ارزش‌هايي را ايجاد و تقويت کرد که از يک سو قابل پيگيري و عملي شدن باشند و در نتيجه بتوان آنها را موضوع بررسي‌هاي دقيق و بحث‌هاي عمومي قرار داد و از ديگر سو، کاربرد آنها ابعاد مادي و معنوي زندگي را به نحو توامان مد نظر داشته باشد. سخن از تغيير و تحول در کيفيت زندگي و تونايي‌هاي مختلف انسان در مباحث عمومي، جزئي از روش انتخاب اجتماعي انسان است. به سخن روشن، توسعه وقتي امري انساني و قرين توفيق خواهد بود که از پيش به يک ارزش انساني تبديل شده باشد.


     

    پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به همين منظور اقدام به انتشار کتاب «توسعه در انديشه و عمل» با ترجمه و تدوين محمد طاهري در زمستان سال 1387 نموده است. اين کتاب مجموعه‌اي از مقالات است و در سه فصل جمع‌آوري شده است. اگر چه حجم مطالب اين کتاب کم است اما با توجه به حساسيت موضوع و همچنين کيفيت مطالب مطرح شده، کتابي قابل توجه است.


     

    فصل اول کتاب که مقاله‌اي از لوئيس امريج است به بررسي مقدماتي توسعه در انديشه و عمل و برآيندهاي سياسي اين مسئله مهم در بسياري از کشورهاي دنيا مي‌پردازد. يک نکته اساسي که در اين فصل به خوبي مورد توجه قرار گرفته است ارتباط تصورات، ايده‌ها و سياست‌گذاري‌هاي سياستمداران با امر توسعه در حيطه عمل و حتي با انديشه‌هاي توسعه است.


     

    فصل دوم کتاب مقاله‌اي از آمارتيا سن است که در آن به انديشه توسعه در آغاز قرن بيست و يکم پرداخته است.


     

    فصل سوم کتاب هم مقاله‌اي از پرناب باردهان است که در آن اقتصاد سياسي توسعه بررسي شده است. نمونه مورد توجه قرار گرفته در اين فصل کشورهاي آسيايي است و نويسنده سعي نموده به اين وسيله ايده خود را معطوف به عمل نشان دهد.


     

     


     

     


     

    آموزش دانشگاهي و مطالعات ميان رشته‌اي


     

    تاريخ دانش بشري، به همان ميزان كه از انباشت معرفت بهره برده، انقلاب‌هاي علمي را به مثابه يكي از ضرورت‌هاي لازم براي تحول و افق‌بخشي به انسان و زيست اجتماعي او مدنظر داشته است. اين تحولات هم در روش و هم در موضوع دانش مهم بوده است. در اين ميان، نگاه ميانرشته‌اي به دانش و اقتضاي گسترش دانش از يك سو و بي‌محمل ماندن دسته‌اي از موضوعات دانش از سوي ديگر مورد توجه قرار گرفت، بعدها نگاه كاربردي به دانش ضرورت دوچندان و روزافزون پيدا كرد.


     

    به همين جهت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري اقدام به انتشار كتاب «آموزش دانشگاهي و مطالعات ميان‌رشته‌اي» نمود. اين كتاب كه نوشته نيكول رژ كوله و ترجمه دكتر محمدرضا دهشيري است، در بهار سال 1388 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي به چاپ رسيده است.


     

    كتاب حاضر كه برگرفته از رساله دكتراي نگارنده آن است سعي دارد علاوه بر تبيين جنبه‌هاي نظري و كاربردي مطالعات ميان رشته‌اي به ويژه در عرصه آموزش دانشگاهي به مطالعه موردي، تطبيقي و ميداني در خصوص وضعيت اين رويكرد در دانشگاه‌هاي سوئيس به ويژه در رشته‌هاي علوم تربيتي، الهيات و جغرافيا بپردازد تا از اين رهگذر تجربيات برآمده از كاربست روش مزبور در دانشكده‌هاي اروپايي فراسوي دانش‌پژوهان قرار گيرد و نقش محلي‌گرايي و بافت فرهنگي بومي را در ايستار دانشگاه‌ها نسبت به مطالعات ميان‌رشته‌اي خاطرنشان سازد. اين كتاب تلاش دارد تا ضمن تعريف رويكردهاي مسلط ميان‌رشته‌اي و مزايا و موانع فراروي آنها، به تبيين نحوه تطبيق مطالعات ميان‌رشته‌اي با مقوله آموزش و تدريس دانشگاهي و بررسي شيوه‌هاي توسعه و مديريت آموزش ميان‌رشته‌اي و نيز روش‌هاي ارزيابي كيفيت تدريس ميان‌رشته‌اي علاوه بر تشريح شيوه‌هاي استقراض رشته‌هاي علمي از يكديگر در عرصه نظريه‌ها، قواعد، روش‌ها و ابزارهاي تحليل بپردازد.


     

    نويسنده در اين كتاب دو رويكرد معرفت شناختي و ابزاري را در مطالعات ميان رشته‌اي از يكديگر متمايز مي‌كند. انگاره‌شناختي يا رويكرد معرفت شناختي معروف به «ميان‌رشته‌اي‌گرايي مفهومي» و رويكرد ابزاري و علمي يا «ميان‌رشته‌اي‌گرايي روشي»، اين دو رويكرد هستند.


     

    اين مطالب در سه فصل و يازده گفتار در اين كتاب ارائه شده و به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.


     

     


     

     


     

    حقوق


     

    كتاب حقوق از سري كتاب‌هاي مفاهيم بنيادين است كه توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در بهار سال 1387 منتشر شده است. اين كتاب اثر پيتر جونز است و توسط آقاي سيدرضا حسيني ترجمه شده است.


     

    بايد توجه داشت كه در تاريخ بشر حق مفهومي بوده است كه مستعدترين زمينه را براي استفاده و سوء استفاده داشته است. ثبات حق و سياست كاربرد آن باعث شده است كه بيشترين مناقشه‌ها در خصوص آن صورت گيرد. مناقشات بي‌پاياني كه به موازات تاريخ تفكر بشري ادامه خواهد داشت. هدف اين كتاب آشنا ساختن پژوهشگران و علاقه‌مندان با مباحث فلسفي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي‌باشد. در اين كتاب تلاش شده تا به تمام موضوع پرداخته شود و در عين حال ايجاز رعايت گردد.


     

    فصل اول كتاب سخن از ماهيت حق مي‌گويد. اصطلاح حق براي پوشش چهار نوع استحقاق متفاوت استفاده مي‌شود كه معمولا با عناوين «حقوق مطالبه»، «حقوق آزادي»، «اختيارات» و «مصونيت‌ها» از آنها ياد مي‌شود.


     

    فصل دوم كتاب به تفسير دو نظريه در خصوص حق يعني نظريه منفعت و نظريه انتخاب مي‌پردازد. براساس نظريه منفعت، حق به معناي بهره‌مندي از يك منفعت است و نظريه انتخاب مي‌گويد كه حق به معناي داشتن يك انتخاب است. نظر نگارنده اين است كه حق به معناي استحقاق در اينجا بهترين گزينه است.


     

    فصل سوم به بررسي انديشه حقوق اخلاقي و تفكرات اخلاقي مرتبط با آن مي‌پردازد. حقوق به دليل جايگاه ويژه‌شان در تفكر سياسي و اخلاقي ما اهميت دارند. اين حقوق به وجود آورنده استحقاقاتي هستند كه ديگران بايد آنها را به رسميت شناخته و احترام بگذارند.


     

    فصل چهارم به بررسي آنچه حقوق طبيعي يا بشري را ايجاد مي‌كند مي‌پردازد، زيرا حقوق اخلاقي كه عمدتا در تفكر سياسي نقش داشته‌اند شامل حقوق طبيعي و حقوق بشر بوده‌اند و اين مفاهيم از اين جهت بسيار مهم هستند.فصل پنجم اين كتاب به بررسي تعدادي از مهم‌ترين نظريات توجيهي حقوق كه از سوي متفكران معاصر ارائه شده است، مي‌پردازد. اين نظريات سعي دارند از انتساب حقوق به انسان‌ها دفاع نمايند.


     

    سه فصل بعدي كتاب هر كدام به بررسي يك موضوع سياسي و اخلاقي مي‌پردازد كه در آن مطالبه حق نقش غالب و برجسته‌اي دارد. فصل ششم كتاب به بررسي حقوق و ارتباط آن به آزادي اختصاص دارد. فصل هفتم به بررسي حقوق نسبت به كالاهاي اجتماعي-اقتصادي و بخصوص كالاها و خدمات مرتبط با دولت رفاه مي‌پردازد. فصل هشتم نيز ارتباط بين حقوق و دموكراسي را بررسي مي‌كند. اين ارتباط نوعي ارتباط دوسويه است.


     

    در نهايت فصل نهم كتاب به بررسي بعضي ترديدها و مشكلات اختصاص دارد كه گريبان‌گير تمام نظريات حقوق است.


     

     


     

    شرق شناسي


     

    شرق و «شرق شناسي» از ديرباز مورد توجه و تدبر و تفكر انديشمندان مغرب‌زمين بوده است. اما اينكه اين انديشمندان به چه انگيزه‌اي به اين مطالعات روي آورده‌اند و اينكه تا چه حد تصويري مطابق با واقع از شرق براي اهالي آن ديار ترسيم كرده‌اند، محل مناقشه و گفتگوي بسيار است. شرق‌شناسي انگيزه‌هاي متعددي داشته كه از جمله آن انگيزه تبشيري مبلغان مسيحي، انگيزه استعماري استعمارگران و انگيزه دانشگاهي متخصصان غربي در خصوص شرق است.


     

    امروزه نقد شرق شناسي و بيان كاستي و نقاط ضعف و نقايص آن، جزيي از مطالعات كلي‌تري محسوب مي‌شود كه به مطالعات پست كلنيال شهرت دارد و از اهميت بسيار برخوردار است. به همين جهت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، اقدام به انتشار كتاب «شرق شناسي» اثر ضياءالدين سردار با ترجمه محمدعلي قاسمي در بهار سال1387 نموده است.


     

    در ميان منتقدان شرق شناسي، ضياءالدين سردار، متفكر پاكستاني‌الاصل بريتانيايي، دست كم از يك نظر متفاوت است؛ وي خود را سنت گراي انتقادي مي‌خواند و از منظري غيرغربي به شرق شناسي مي‌نگرد. محققاني چون ادوارد سعيد، در نقد شرق شناسي به نقد غرب اقدام نمي‌كردند و هيچ عيبي در تمدن غرب، جز تصويرسازي نادرست، نمي‌ديدند و آينده جهان غيرغربي را نيز شبيه غرب امروز تصور مي‌كردند اما ضياءالدين سردار در نقد غرب راديكال‌تر است. شرح اين نقد در اين كتاب آمده است.


     

    كتاب «شرق شناسي» در پنج فصل تنظيم شده است. فصل اول به بررسي مفهوم شرق شناسي مي‌پردازد و در همين جهت كانون شرق شناسي و توسعه شرق شناسي را بررسي مي‌نمايد. فصل دوم كتاب تاريخچه مختصري از شرق شناسي را بررسي مي‌كند. در اين فصل بحث مقابله با اسلام و تصوير سازي نادرست از آن توسط مسيحيان، نسبت دادن عيوب خود به شرقيان و ناديده انگاشتن تمدن و تفكر شرقي مورد توجه قرار گرفته است.


     

    در فصل سوم با عنوان «نظريه و نقادي»، به نقدهاي رايج در مورد شرق شناسي اشاره شده است. قسمت دوم اين فصل به صورت خاص به ادوارد سعيد اشاره دارد. در اين قسمت ابتدا به انديشه‌هاي ادوارد سعيد اشاره شده و سپس قسمتي از نقدهاي وارد شده به ادوارد سعيد مورد بررسي قرار گرفته است.


     

    در فصل چهارم به رويه‌هاي معاصر در شرق شناسي اشاره شده است. در اين قسمت، شرق شناسي محافل دانشگاهي، شرق شناسي در ادبيات داستاني و شرق شناسي در فيلم‌هاي تلويزيوني و سينمايي مورد اشاره قرار گرفته است. در اين فصل اشاره‌اي هم به شرق شناسان جديد دارد. اين افراد كساني هستند كه اگرچه خود شرقي هستند اما شرق را با ديد شرق شناسانه غربي‌ها مورد بررسي قرار مي‌دهند و به نوعي خودباخته در مقابل غرب محسوب مي‌شوند. در فصل انتهايي كتاب هم اشاره‌اي به آينده پست مدرن‌ها در اين زمينه شده است.


     

     


     

    انديشه پيچيده و روش يادگيري در عصر سياره‌اي


     

    انديشيدن در كنار اموري چون زبان، ابزارسازي و نهادسازي از مميزات انسان است. اما همين انديشيدن براي آن كه نافذ و اثرگذار باشد، ويژگي‌هايي را مي‌طلبدكه از آن جمله داشتن روش انديشيدن است. روش انديشيدن گرچه جزيي از انديشه است، اما به آن جهت مي‌دهد و آن را پرمايه و فربه مي‌سازد. انديشيه بي‌روش، فاقد پويايي، كارايي و خلاقيت است. از اين رو در سنت انديشيدن، فقط انديشه‌هاي روشمند، فرهنگ‌آور و تمدن‌ساز بوده‌اند.


     

    كتاب «انديشه پيچيده وروش يادگيري در عصر سياره‌اي» اثر ادگار مورن، راول دومينگو موتا و اميليو روخر سييورانا با ترجمه دكتر محمد يمني دوزي سرخابي، به همين موضوع مي‌پردازد. اين كتاب در تابستان سال 1387 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري منتشر شده است.


     

    در اين كتاب، وجهي از روش انديشيدن منعكس مي‌شود كه البته محدوديت‌ها و مزاياي خاص خود را دارد. در اينجا موضوع روش متفاوت از متدولوژي مطرح در جوامع دانشگاهي دارد. روش در اين كتاب، روشي است كه بتواند در سرگرداني وعدم اطمينان و خطاهاي انساني، ياري‌رسان انسان در انتخاب مسير فهم باشد. از اين نظر است كه انديشه پيچيده به عنوان روشي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. پيچيدگي و انديشه پيچيده، به عنوان چالشي كه لازم است ذهن ما با آن مواجه شود از ضروريات است. به موازات سياره‌اي شدن زندگي انسان، چنين روشي براي انديشيدن در همه جا ضرورت مي‌يابد.


     

    كتاب حاضر مجموعه چهار مقاله است و در چهار فصل تنظيم شده است. فصل اول به روش مي‌پردازد و در آن مفهوم روشي مورد اشاره در كتاب مورد شرح قرار مي‌گيرد و از آن با عنوان راهبردهايي براي شناخت و عمل در مسيري نو ياد مي‌شود. فصل دوم كتاب به انديشه پيچيدگي مي‌پردازد كه حاصل ايجاد مسائل پيچيده در جهان معاصر است. خود اين فكر داراي پيچيدگي‌ها و ظرائف خاص خود است كه در اين فصل به آن اشاره شده است.


     

    فصل سوم به چالش‌هاي عصر سياره‌اي اشاره دارد. منظور از عصر سياره‌اي، تعامل بيشتر آحاد بشر در زمان جهاني شدن و ارتباطات است كه مسائل خاص خود را درپي دارد. البته اشاره نويسنده اين فصل به اين مطلب است كه ما ممكن است به چنين سياره‌اي يعني جهان-جامعه دست يابيم. در نهايت فصل چهارم كتاب به نتيجه‌گيري بحث اشاره دارد. در اين فصل، رسالت آموزش و پرورش در زمان جهاني شدن مورد اشاره قرار گرفته است. شايد بتوان گفت كه كاربردي‌ترين قسمت كتاب هم همين فصل است.


     

     


     

     


     

    سرمايه اجتماعي و تاثير آن بر سياست‌گذاري عمومي


     

    كتاب «سرمايه اجتماعي و تاثير آن بر سياست‌گذاري عمومي»، اثري سودمند در حوزه سرمايه اجتماعي است كه توسط آقاي مرتضي نصيري ترجمه شده و در بهار سال 1387 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به چاپ رسيده است. اين كتاب ترجمه گزارش تحقيقي كميسيون بهره‌وري استراليا در سال 2003 ميلادي در خصوص بهره‌وري از ديدگاه دولتي است.


     

    سرمايه اجتماعي يك مفهوم نوظهور است. اين مفهوم شامل رسوم، روابط، نگرش‌ها و ارزش‌هاست كه بر تعاملات بين مردم حاكم است و به توسعه اقتصادي و اجتماعي منجر مي‌شود. با وجود اين سرمايه اجتماعي تنها مجموعه‌اي از نهادها نيست كه زيربناي جامعه را تشكيل دهد، بلكه چسبي است كه كل جامعه را با هم نگه مي‌دارد. سرمايه اجتماعي شامل ارزش‌ها و رسوم مشترك براي هدايت اجتماعي است كه در روابط خصوصي افراد، اعتماد و يك عقل جمعي مسئوليت مدني ظاهر مي‌شود و جامعه را به چيزي بيشتر از مجموعه افراد تبديل مي‌كند.


     

    اثر حاضر ترجمه يكي از آثار علمي در حوزه سرمايه اجتماعي است كه گام‌هاي آغازيني را براي پيمودن يك مسير پژوهشي نويد مي‌دهد. اين اثر از دو جهت شاخص و داراي اهميت است: از يك سو به زباني ساده نوشته شده است و از سوي ديگر تحليل سرمايه اجتماعي را در عمل و تجربه نشان مي‌دهد.


     

    اين اثر در چهار فصل تنظيم شده است. در فصل اول وجه مشترك سرمايه اجتماعي و سياست‌گذاري عمومي مورد توجه قرار گرفته است. اين فصل بيشتر به اين موضوع مي‌پردازد كه سرمايه اجتماعي بايد نقشي تعيين‌كننده در سياست‌گذاري عمومي داشته باشد. فصل دوم كتاب به ادبيات موضوعي سرمايه اجتماعي و تعاريف برآمده از آن اشاره دارد. در اين بررسي سعي گرديده همه جوانب موضوع در نظر گرفته شود.


     

    فصل سوم كتاب به شواهد تجربي در موضوع سرمايه اجتماعي مي‌پردازد. در اين فصل با بررسي‌هاي دقيق و مفصل در خصوص سرمايه اجتماعي در استراليا پراخته شده و البته سعي گرديده تا نتايج به نحوي ارائه گردد كه قابل استفاده براي سایر کشورها نیز باشد. از اين نتايج به خوبي برمي‌آيد كه بالارفتن سرمايه اجتماعي در افزايش مشاركت اجتماعي و مسئوليت مدني نقش تعيين كننده دارد. در انتهاي كتاب هم به بحث سرمايه اجتماعي و تجزيه و تحليل خط مشي پرداخته شده است. در اين فصل تاكيد شده كه بسياري از سياست‌گذاري‌هاي اجتماعي بايد براساس سرمايه اجتماعي صورت گيرد و ارزيابي كارايي آنها هم بر اساس سرمايه اجتماعي صورت گيرد.


     

     


     

     


     

    پرورش خلاقيت از نظريه تا عمل


     

    انسان استمرار حيات خود را مديون خلاقيت است. حتي اگر گفته شود، خلاقيت انسان همزاد خلقت اوست، سخني گزاف و بي‌وجه نيست. بدون جديت در خلاقيت، توليد وطراوتي در قلمرو نبوغ بشري حاصل نمي‌شود. لذا تفكر انتقادي و خلاق، لازمه تعليم و تربيت هدف‌مند و پايدار است. در وضع كنوني نظام آموزشي ما به ويژه در حوزه آموزش عالي نيازمند اتصاف و التزام به خلاقيت است.


     

    در همين راستا پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم‌، تحقيقات و فناوري اقدام به انتشار كتاب «پرورش خلاقيت از نظريه تا عمل» تاليف دكتر جعفر جهاني در بهار سال 1388 نموده است. اثر حاضر، به منظور ارائه مهمترين نظريه‌ها و اصول در زمينه خلاقيت به رشته تحرير درآمده است و سر آن دارد با چنين اقدامي، ضمن تحكيم مباني نظري و بينش خلاقيت، مهارت‌ها و قابليت‌هاي حرفه‌اي معلمان، دانشجويان و علاقه‌مندان به طراحي و اجراي برنامه‌هاي آموزشي خلاقيت را تقويت كند.براي دستيابي به اين اهداف، كتاب حاضر در پنج فصل و دو پيوست تنظيم شده است. فصل نخست كتاب به طبيعت خلاقيت پرداخته است. در اين فصل خلاقيت از دو ديدگاه روان‌شناختي و جامعه‌شناختي به بحث گذاشته شده است. از منظر روان‌شناختي ديدگاه‌هاي خصيصه ذاتي، انگيزشي، عصبي، زيستي، رفتاري، شناختي و روانكاوي مورد تحليل قرار گرفته و نقد شده‌اند. در بخش ديگر، ديدگاه جامعه‌شناختي و تاكيد بر فرهنگ و فضاي اجتماعي و تاثير آن بر خلاقيت مورد بحث قرار گرفته است. در پايان فصل به ارائه ديدگاهي جامع و كل‌نگر پرداخته شده كه هر دو بعد جامعه‌شناختي و روان‌شناختي را در پرورش خلاقيت مورد توجه قرار مي‌دهد.فصل دوم كتاب، به بررسي رابطه ميان سبك تفكر و خلاقيت مي‌پردازد. در اين فصل، ديدگاه هريسون براي مدل ارزيابي مي‌شود؛ سبك تفكر فلسفي وي نقد مي‌شود و زمينه براي ارائه الگوي استرنبرگ آماده مي‌گردد. استرنبرگ از ديدگاه ديگري به ارائه سبك‌هاي تفكر مي‌پردازد. در صفحاتي از فصل دوم اين سبك‌هاي تفكر ارزيابي مي‌شوند و نقاط قوت ضعف آنها تحليل مي‌گردد.فصل سوم كتاب به تفكر انتقادي و خلاقيت مربوط است. در اين فصل الگوي تفكر انتقادي ماتيو ليپمن به عنوان يكي از مهمترين الگوهاي پرورش تفكر معرفي مي‌شود. ليپمن اين الگو را در دانشگاه كلمبيا و در قالب آموزش فلسفه به كودكان معرفي كرده است. در بخش دوم اين فصل به ارائه يافته‌هاي حاصل از طرح‌هاي پژوهشي اقدام مي‌شود كه بر اساس الگوي ليپمن در مدارس ايران انجام شده است.فصل چهارم كتاب، به بحث تعليم و تربيت خلاق اختصاص دارد. تعليم و تربيت خلاق و تفاوت‌هاي اساسي آن با روش‌هاي تعليم و تربيت سنتي و رايج در مملكت ما به بحث گذاشته شده و در ادامه به معرفي برنامه‌هاي خلاق، كلاس خلاق و مدرسه خلاق پرداخته شده است.و در نهايت در فصل پنجم تكنيك‌هاي خلاقيت و ويژگي هر تكنيك مورد بحث قرار گرفته است. تكنيك‌هاي مهم و معتبر معرفي شده و زمينه‌هاي كاربرد آن مشخص شده است.


     

     


     

    بررسي وضعيت آموزش و پژوهش علوم سياسي و روابط بين‌الملل در ايران


     

    دانش سياسي، بيش از هر معرفتي تاريخ و تمدن بشري را تحت تاثير خود قرار داده و شايد بتوان گفت كه بيشترين نقش را در آفرينش تمدن‌هاي بزرگ بشري داشته است و اجتماعات تاريخ‌سازي را در مسير حيات انسان سامان‌دهي كرده است. گستردگي دايره امر سياسي به نحوي شگرف همه سطوح و وجوه حيات انسان و طبيعت را در برمي‌گيرد. اگر روزگاري فلسفه متولي همه شقوق دانش بود و سياست را هم در دل خود جاي مي‌داد؛ شايد امروزه فلسفه را نيز بتوان امري سياسي تلقي كرد. به رغم اينكه اين دانش زماني تحت هجمه اثبات گرايان عرصه را براي انواع انتقادات عليه خودش فراهم ساخت، اما در دهه‌هاي پيشين بيشترين حجم فعاليت‌هاي انديشه بشر در اين حوزه صورت گرفته است.


     

    مجموعه مقالات حاضر كه حاصل نخستين كنفرانس بررسي وضعيت آموزش و پژوهش علوم سياسي و روابط بين‌الملل در ايران مي‌باشد، در بهار سال 1388 به همت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و با اهتمام دكتر حسين سليمي به چاپ رسيده است. هدف از انتشار اين اثر داشتن نگاهي انتقادي به وضعيت فعلي علوم سياسي در ايران است.


     

    در اين نوشتار برخی از اساتيد نام آشناي علوم سياسي و روابط بين‌الملل کشور مقالاتي در خصوص مسائل مختلف دانش علوم سياسي در ايران دارند كه از جمله مي‌توان به دكتر ازغندي، دكتر منوچهري، دكتر فيرحي، دكتر مصفا و دكتر افتخاري اشاره كرد.


     

    مطالب كتاب در سه فصل تنظيم شده است. فصل اول كتاب به مباني تاريخي و نظري علوم سياسي در ايران اشاره دارد. در اين فصل به شرايط اجتماعي تاسيس مدرسه آموزش سياست، حوزه علميه و سياست، تاثير انقلاب اسلامي بر آموزش و پژوهش علوم سياسي و مسائلي از اين دست پرداخته شده است. فصل دوم كتاب به پژوهش‌هاي بنيادي در خصوص علوم سياسي در ايران اشاره دارد. در اين فصل نتايج چند مطالعه موردي در خصوص علوم سياسي آمده است. از آن جمله مي‌توان به آموزش درس اصول روابط بين الملل در دانشگاه‌هاي ايران، آسيب‌ها و راهكارها اشاره كرد كه توسط دكتر اميرمحمد حاجي يوسفي تهيه شده است. فصل سوم كتاب هم به راه‌كارهايي براي ارتقاء وضعيت علوم سياسي در ايران اختصاص دارد. مطالب اين قسمت تاحدودي با رشته برنامه‌ريزي درسي تلفيق شده است. از جمله مقالات اين بخش مي‌توان به مقاله دكتر فتحي واجارگاه و دكتر اصغر افتخاري در خصوص آموزش علوم سياسي و كاربردي نمودن آن در ايران اشاره داشت.
علوم‌انساني و ماهيت تمدن‌سازي آن


 

در متون علمی و مباحث نظری، هنگامی که از علوم انسانی بحث یا سخنی به میان می‌رود، اغلب، دانش‌هایی نظیر «تاریخ»، «فلسفه»، «حقوق»، «زبان‌ها»، «ادبیات»، «اخلاقیات» و یا حوزه‌های ذوقی و آثار و خلاقیت‌های «هنری و موسیقیایی» برجسته و مراد می‌شوند. چه‌اینکه، بیشتر این مقولات و مفاهیم به کنش‌ها و اعمالی اشاره دارند که تا حد زیادی به طرز تفکر، دید‌گاه‌های فردی و شیوه‌های رفتاری انسان‌ها و اجتماعات انسانی بستگی دارند و آن‌گونه که در علوم طبیعی مرسوم و متعارف است، خصلت‌ها و عناصر معرفتی و روشی آنها را نمی‌توان به‌سهولت در قالب الگوهای جمعی و قانونمند و یا روش‌های تجربی و ساختمند تبیین و بازنمایی کرد.


 

بنابراین، اگرچه در گفتمان جدید معرفت، علوم انسانی و علوم طبیعی به یکدیگر نزدیک می‌شوند، و به گونه‌ای آشتی معرفت‌شناختی گرایش نشان می‌دهند، ولی میان این دو، به‌ویژه در فرایند و پیامد عمل، همچنان تفارق‌هایی وجود دارد که برای هر یک مشعر بر خصلت‌های برجسته است.


 

اثر حاضر، در مجموع، مشتمل بر هشت مقاله علمی و تحلیلی در حوزه علوم انسانی است. مقاله اول با عنوان «تمدن‌سازی علوم انسانی: تحول در مفهوم تمدن و بازخوانی «ما»ی ایرانی» اثر دکتر سید سعیدرضا عاملی است. به ‌نظر نگارنده مقاله، تمدن به عنوان بودن‌ها و نبودن‌های تاریخی و جمعی، بازتاب گذشته، امروز و آیندة یک ملت است. از این رو، تمدن‌ها از یک ظرفیت و انعکاس دو فضائی برخوردارند که در دو لایه تمدن فیزیکی و تمدن مجازی معنا پیدا می‌کنند.


 

مقاله دوم با عنوان «علوم انسانی، ذهن جامعه»، و به قلم دکتر محمدامین قانعی‌راد، در صدد واکاوی و تحلیل نسبت علوم انسانی و فرهنگ در جوامع گوناگون در مراحل اولیه شکل‌گیری آن است. به نظر نگارنده این مقاله، علوم انسانی در حال تکوین را می‌توان به مثابه بخشی و لایه‌ای از فرهنگ محسوب کرد و به دلیل این پیوند بنیادین، ویژگی‌ها، قواعد و فرایندهای فرهنگی بر وضعیت این دانش‌ها تأثیر می‌گذارند.


 

مقاله سوم اثر، «علوم انسانی و تمدن‌سازی دینی» نام دارد که توسط دکتر منصور میراحمدی نگاشته شده است. این مقاله در صدد است تا به پرسش جایگاه علوم انسانی در تمدن‌سازی دینی و توضیح ایده «نیازمندی تمدن‌سازی دینی به علوم انسانی»، پاسخ دهد.


 

مقاله چهارم این اثر، «علوم انسانی و رهایی‌بخشی: عرفان مدنی» نام دارد که توسط دکتر عباس منوچهری نوشته شده است. در این مقاله، از ظرفیت‌های عرفان در عرصه مدنی با ابتناء بر مقوله دوستی بحث شده است و این مقوله، یعنی دوستی به مثابه یکی از مقولات بنیادین در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی عصر کلاسیک غرب و فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی تلقی شده است.


 

مقاله پنجم اثر، «علوم انسانی و جهت‌گیری‌های معرفت‌شناختی آن» نام دارد که توسط نگارنده این كتاب،جناب آقای علی خورسندی طاسکوه، به رشته تحریر درآمده است.


 

مقاله ششم اثر که توسط دکتر محمدعلی مرادی به نگارش درآمده است، «ظهور و تکوین علوم انسانی در غرب» نام گرفته است. به‌زعم نگارنده این مقاله، علوم‌ انسانی در غرب پیشینه و منشاء خود را در یونان می‌جوید و گذار از یونان کلاسیک به دوران مسیحی حادثه مهمی در تاریخ آن است،


 

هفتمین مقاله این اثر که توسط دکتر علی پایا به نگارش درآمده است، «مدل‌ها و تجویز‌ها: رابطه میان برداشت‌های تازه از چیستی و ظرفیت‌های علوم انسانی با سیاستگذاری‌ها» نام دارد. هدف این مقاله، ارائه چارچوبی تازه، و متکی به نظریه سیستم‌های پیچیده، برای بررسی علوم انسانی از یک منظر مرتبه دومی است.


 

مقاله هشتم اثر، نقد و تحلیلی است که توسط دکتر سید عبدالامیر نبوی بر کتاب «آگاهی و جامعه» از استیوارت هیوز نوشته شده است. در پایان این مقاله، نگارنده چنین نتیجه می‌گیرد: مروری دیگرباره بر کتاب «آگاهی و جامعه» گویای آن است که این کتاب همچنان می‌‌تواند الگوی مناسبی برای تاریخ‌‌نگاری سیر اندیشه‌‌‌ها در ایران باشد و اساساً از رهگذر درک روابط متقابل اندیشمند و محیط فرهنگی وی در هر دوره‌‌ای است که برداشت عمیق‌‌تری از تحولات فکری و فرهنگی در ایران به دست می‌‌آید.


 

 


 

 دانشگاه و رکود انديشه


 

کتاب دانشگاه و رکود انديشه اثر خانم مري اوانز با ترجمه آقاي پيروز ايزدي در سال 1387 توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به چاپ رسيده است.


 

اين اثر با نگاهي انتقادي به وضعيت جاري در دانشگاه‌هاي بريتانيا، به دنبال تبيين اين مسئله است که دانشگاه‌ها در آن کشور از هدف اصلي خود دور شده‌اند.


 

بايد توجه داشت که دانشگاه و آموزش عالي نقش مهمي را در پيشرفت فکري و نهايتا انساني هر کشور ايفا مي‌کند. يکي از اهداف تحصيل در دوره‌هاي آموزش عالي، تربيت متخصصان متفکر وخلاق است تا دست به خلق و ارائه ايده‌هاي تازه بزنند و افق‌هاي جديدي را براي يک زندگي فضيلت بار فراهم آورند. بدين ترتيب جوامع انساني را قوام بخشند تا در پرتو آن دانش خودشان نيز بسط و تنقيح يابد. از اين رو، بررسي و مطالعه دانشگاه و مباني فکري و تحولات تاريخي آن مي‌تواند توسعه و گسترش دانش را به نحو انباشتي تعميق بخشد. به ويژه اگر اين دانش با رويکردي انتقادي و مبتني بر نيازهاي هر جامعه باشد.


 

کتاب حاضر در شش فصل تنظيم شده است. در اين فصول به اين مسئله اشاره شده است که هدف دانشگاه‌ها دچار تغيير جدي شده و به سمت نادرستي گرايش پيدا کرده است. هدفي که در آن علم داراي ارزش ذاتي بود ونه در خدمت بازار و اقتصاد. اين هدف در دوران مارگارت تاچر، نخست وزير اسبق انگلستان در دهه 1980، دچار تحول شد و ايده‌هاي بازار جايگزين ارزش‌هاي ذاتي علم شد. اين روند به تدريج در دانشگاه‌ها رسوخ کاملي يافت و جايگزين هدف قبلي شد.


 

در ادامه مولف به مشکلات ديگر دانشگاه‌ها نيز اشاره مي‌کند: عدم تناسب بين ظرفيت دانشگاه‌ها و دانشجويان ورودي، وجود آزمون‌هاي بيش از حد در دانشگاه‌ها، نبود تفکر انتقادي و جزوه برداري صرف و مردسالارانه بودن دانشگاه‌ها. برخي از اين مشکلات در دانشگاه‌هاي ما نيز ممکن است وجود داشته باشد و براي رفع آنها بايد اقدام کرد.


 

 


 

 


 

توسعه در انديشه و عمل


 

توسعه هنوز هم براي بيشتر کشورهاي جهان، يک مسئله است. امروزه با توجه به نياز اجتناب ناپذير به ارزش گذاري و قضاوت درباره پيشرفت و توسعه، مهم اين است که بتوان ارزش‌هايي را ايجاد و تقويت کرد که از يک سو قابل پيگيري و عملي شدن باشند و در نتيجه بتوان آنها را موضوع بررسي‌هاي دقيق و بحث‌هاي عمومي قرار داد و از ديگر سو، کاربرد آنها ابعاد مادي و معنوي زندگي را به نحو توامان مد نظر داشته باشد. سخن از تغيير و تحول در کيفيت زندگي و تونايي‌هاي مختلف انسان در مباحث عمومي، جزئي از روش انتخاب اجتماعي انسان است. به سخن روشن، توسعه وقتي امري انساني و قرين توفيق خواهد بود که از پيش به يک ارزش انساني تبديل شده باشد.


 

پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به همين منظور اقدام به انتشار کتاب «توسعه در انديشه و عمل» با ترجمه و تدوين محمد طاهري در زمستان سال 1387 نموده است. اين کتاب مجموعه‌اي از مقالات است و در سه فصل جمع‌آوري شده است. اگر چه حجم مطالب اين کتاب کم است اما با توجه به حساسيت موضوع و همچنين کيفيت مطالب مطرح شده، کتابي قابل توجه است.


 

فصل اول کتاب که مقاله‌اي از لوئيس امريج است به بررسي مقدماتي توسعه در انديشه و عمل و برآيندهاي سياسي اين مسئله مهم در بسياري از کشورهاي دنيا مي‌پردازد. يک نکته اساسي که در اين فصل به خوبي مورد توجه قرار گرفته است ارتباط تصورات، ايده‌ها و سياست‌گذاري‌هاي سياستمداران با امر توسعه در حيطه عمل و حتي با انديشه‌هاي توسعه است.


 

فصل دوم کتاب مقاله‌اي از آمارتيا سن است که در آن به انديشه توسعه در آغاز قرن بيست و يکم پرداخته است.


 

فصل سوم کتاب هم مقاله‌اي از پرناب باردهان است که در آن اقتصاد سياسي توسعه بررسي شده است. نمونه مورد توجه قرار گرفته در اين فصل کشورهاي آسيايي است و نويسنده سعي نموده به اين وسيله ايده خود را معطوف به عمل نشان دهد.


 

 


 

 


 

آموزش دانشگاهي و مطالعات ميان رشته‌اي


 

تاريخ دانش بشري، به همان ميزان كه از انباشت معرفت بهره برده، انقلاب‌هاي علمي را به مثابه يكي از ضرورت‌هاي لازم براي تحول و افق‌بخشي به انسان و زيست اجتماعي او مدنظر داشته است. اين تحولات هم در روش و هم در موضوع دانش مهم بوده است. در اين ميان، نگاه ميانرشته‌اي به دانش و اقتضاي گسترش دانش از يك سو و بي‌محمل ماندن دسته‌اي از موضوعات دانش از سوي ديگر مورد توجه قرار گرفت، بعدها نگاه كاربردي به دانش ضرورت دوچندان و روزافزون پيدا كرد.


 

به همين جهت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري اقدام به انتشار كتاب «آموزش دانشگاهي و مطالعات ميان‌رشته‌اي» نمود. اين كتاب كه نوشته نيكول رژ كوله و ترجمه دكتر محمدرضا دهشيري است، در بهار سال 1388 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي به چاپ رسيده است.


 

كتاب حاضر كه برگرفته از رساله دكتراي نگارنده آن است سعي دارد علاوه بر تبيين جنبه‌هاي نظري و كاربردي مطالعات ميان رشته‌اي به ويژه در عرصه آموزش دانشگاهي به مطالعه موردي، تطبيقي و ميداني در خصوص وضعيت اين رويكرد در دانشگاه‌هاي سوئيس به ويژه در رشته‌هاي علوم تربيتي، الهيات و جغرافيا بپردازد تا از اين رهگذر تجربيات برآمده از كاربست روش مزبور در دانشكده‌هاي اروپايي فراسوي دانش‌پژوهان قرار گيرد و نقش محلي‌گرايي و بافت فرهنگي بومي را در ايستار دانشگاه‌ها نسبت به مطالعات ميان‌رشته‌اي خاطرنشان سازد. اين كتاب تلاش دارد تا ضمن تعريف رويكردهاي مسلط ميان‌رشته‌اي و مزايا و موانع فراروي آنها، به تبيين نحوه تطبيق مطالعات ميان‌رشته‌اي با مقوله آموزش و تدريس دانشگاهي و بررسي شيوه‌هاي توسعه و مديريت آموزش ميان‌رشته‌اي و نيز روش‌هاي ارزيابي كيفيت تدريس ميان‌رشته‌اي علاوه بر تشريح شيوه‌هاي استقراض رشته‌هاي علمي از يكديگر در عرصه نظريه‌ها، قواعد، روش‌ها و ابزارهاي تحليل بپردازد.


 

نويسنده در اين كتاب دو رويكرد معرفت شناختي و ابزاري را در مطالعات ميان رشته‌اي از يكديگر متمايز مي‌كند. انگاره‌شناختي يا رويكرد معرفت شناختي معروف به «ميان‌رشته‌اي‌گرايي مفهومي» و رويكرد ابزاري و علمي يا «ميان‌رشته‌اي‌گرايي روشي»، اين دو رويكرد هستند.


 

اين مطالب در سه فصل و يازده گفتار در اين كتاب ارائه شده و به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است.


 

 


 

 


 

حقوق


 

كتاب حقوق از سري كتاب‌هاي مفاهيم بنيادين است كه توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در بهار سال 1387 منتشر شده است. اين كتاب اثر پيتر جونز است و توسط آقاي سيدرضا حسيني ترجمه شده است.


 

بايد توجه داشت كه در تاريخ بشر حق مفهومي بوده است كه مستعدترين زمينه را براي استفاده و سوء استفاده داشته است. ثبات حق و سياست كاربرد آن باعث شده است كه بيشترين مناقشه‌ها در خصوص آن صورت گيرد. مناقشات بي‌پاياني كه به موازات تاريخ تفكر بشري ادامه خواهد داشت. هدف اين كتاب آشنا ساختن پژوهشگران و علاقه‌مندان با مباحث فلسفي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي‌باشد. در اين كتاب تلاش شده تا به تمام موضوع پرداخته شود و در عين حال ايجاز رعايت گردد.


 

فصل اول كتاب سخن از ماهيت حق مي‌گويد. اصطلاح حق براي پوشش چهار نوع استحقاق متفاوت استفاده مي‌شود كه معمولا با عناوين «حقوق مطالبه»، «حقوق آزادي»، «اختيارات» و «مصونيت‌ها» از آنها ياد مي‌شود.


 

فصل دوم كتاب به تفسير دو نظريه در خصوص حق يعني نظريه منفعت و نظريه انتخاب مي‌پردازد. براساس نظريه منفعت، حق به معناي بهره‌مندي از يك منفعت است و نظريه انتخاب مي‌گويد كه حق به معناي داشتن يك انتخاب است. نظر نگارنده اين است كه حق به معناي استحقاق در اينجا بهترين گزينه است.


 

فصل سوم به بررسي انديشه حقوق اخلاقي و تفكرات اخلاقي مرتبط با آن مي‌پردازد. حقوق به دليل جايگاه ويژه‌شان در تفكر سياسي و اخلاقي ما اهميت دارند. اين حقوق به وجود آورنده استحقاقاتي هستند كه ديگران بايد آنها را به رسميت شناخته و احترام بگذارند.


 

فصل چهارم به بررسي آنچه حقوق طبيعي يا بشري را ايجاد مي‌كند مي‌پردازد، زيرا حقوق اخلاقي كه عمدتا در تفكر سياسي نقش داشته‌اند شامل حقوق طبيعي و حقوق بشر بوده‌اند و اين مفاهيم از اين جهت بسيار مهم هستند.فصل پنجم اين كتاب به بررسي تعدادي از مهم‌ترين نظريات توجيهي حقوق كه از سوي متفكران معاصر ارائه شده است، مي‌پردازد. اين نظريات سعي دارند از انتساب حقوق به انسان‌ها دفاع نمايند.


 

سه فصل بعدي كتاب هر كدام به بررسي يك موضوع سياسي و اخلاقي مي‌پردازد كه در آن مطالبه حق نقش غالب و برجسته‌اي دارد. فصل ششم كتاب به بررسي حقوق و ارتباط آن به آزادي اختصاص دارد. فصل هفتم به بررسي حقوق نسبت به كالاهاي اجتماعي-اقتصادي و بخصوص كالاها و خدمات مرتبط با دولت رفاه مي‌پردازد. فصل هشتم نيز ارتباط بين حقوق و دموكراسي را بررسي مي‌كند. اين ارتباط نوعي ارتباط دوسويه است.


 

در نهايت فصل نهم كتاب به بررسي بعضي ترديدها و مشكلات اختصاص دارد كه گريبان‌گير تمام نظريات حقوق است.


 

 


 

شرق شناسي


 

شرق و «شرق شناسي» از ديرباز مورد توجه و تدبر و تفكر انديشمندان مغرب‌زمين بوده است. اما اينكه اين انديشمندان به چه انگيزه‌اي به اين مطالعات روي آورده‌اند و اينكه تا چه حد تصويري مطابق با واقع از شرق براي اهالي آن ديار ترسيم كرده‌اند، محل مناقشه و گفتگوي بسيار است. شرق‌شناسي انگيزه‌هاي متعددي داشته كه از جمله آن انگيزه تبشيري مبلغان مسيحي، انگيزه استعماري استعمارگران و انگيزه دانشگاهي متخصصان غربي در خصوص شرق است.


 

امروزه نقد شرق شناسي و بيان كاستي و نقاط ضعف و نقايص آن، جزيي از مطالعات كلي‌تري محسوب مي‌شود كه به مطالعات پست كلنيال شهرت دارد و از اهميت بسيار برخوردار است. به همين جهت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، اقدام به انتشار كتاب «شرق شناسي» اثر ضياءالدين سردار با ترجمه محمدعلي قاسمي در بهار سال1387 نموده است.


 

در ميان منتقدان شرق شناسي، ضياءالدين سردار، متفكر پاكستاني‌الاصل بريتانيايي، دست كم از يك نظر متفاوت است؛ وي خود را سنت گراي انتقادي مي‌خواند و از منظري غيرغربي به شرق شناسي مي‌نگرد. محققاني چون ادوارد سعيد، در نقد شرق شناسي به نقد غرب اقدام نمي‌كردند و هيچ عيبي در تمدن غرب، جز تصويرسازي نادرست، نمي‌ديدند و آينده جهان غيرغربي را نيز شبيه غرب امروز تصور مي‌كردند اما ضياءالدين سردار در نقد غرب راديكال‌تر است. شرح اين نقد در اين كتاب آمده است.


 

كتاب «شرق شناسي» در پنج فصل تنظيم شده است. فصل اول به بررسي مفهوم شرق شناسي مي‌پردازد و در همين جهت كانون شرق شناسي و توسعه شرق شناسي را بررسي مي‌نمايد. فصل دوم كتاب تاريخچه مختصري از شرق شناسي را بررسي مي‌كند. در اين فصل بحث مقابله با اسلام و تصوير سازي نادرست از آن توسط مسيحيان، نسبت دادن عيوب خود به شرقيان و ناديده انگاشتن تمدن و تفكر شرقي مورد توجه قرار گرفته است.


 

در فصل سوم با عنوان «نظريه و نقادي»، به نقدهاي رايج در مورد شرق شناسي اشاره شده است. قسمت دوم اين فصل به صورت خاص به ادوارد سعيد اشاره دارد. در اين قسمت ابتدا به انديشه‌هاي ادوارد سعيد اشاره شده و سپس قسمتي از نقدهاي وارد شده به ادوارد سعيد مورد بررسي قرار گرفته است.


 

در فصل چهارم به رويه‌هاي معاصر در شرق شناسي اشاره شده است. در اين قسمت، شرق شناسي محافل دانشگاهي، شرق شناسي در ادبيات داستاني و شرق شناسي در فيلم‌هاي تلويزيوني و سينمايي مورد اشاره قرار گرفته است. در اين فصل اشاره‌اي هم به شرق شناسان جديد دارد. اين افراد كساني هستند كه اگرچه خود شرقي هستند اما شرق را با ديد شرق شناسانه غربي‌ها مورد بررسي قرار مي‌دهند و به نوعي خودباخته در مقابل غرب محسوب مي‌شوند. در فصل انتهايي كتاب هم اشاره‌اي به آينده پست مدرن‌ها در اين زمينه شده است.


 

 


 

انديشه پيچيده و روش يادگيري در عصر سياره‌اي


 

انديشيدن در كنار اموري چون زبان، ابزارسازي و نهادسازي از مميزات انسان است. اما همين انديشيدن براي آن كه نافذ و اثرگذار باشد، ويژگي‌هايي را مي‌طلبدكه از آن جمله داشتن روش انديشيدن است. روش انديشيدن گرچه جزيي از انديشه است، اما به آن جهت مي‌دهد و آن را پرمايه و فربه مي‌سازد. انديشيه بي‌روش، فاقد پويايي، كارايي و خلاقيت است. از اين رو در سنت انديشيدن، فقط انديشه‌هاي روشمند، فرهنگ‌آور و تمدن‌ساز بوده‌اند.


 

كتاب «انديشه پيچيده وروش يادگيري در عصر سياره‌اي» اثر ادگار مورن، راول دومينگو موتا و اميليو روخر سييورانا با ترجمه دكتر محمد يمني دوزي سرخابي، به همين موضوع مي‌پردازد. اين كتاب در تابستان سال 1387 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري منتشر شده است.


 

در اين كتاب، وجهي از روش انديشيدن منعكس مي‌شود كه البته محدوديت‌ها و مزاياي خاص خود را دارد. در اينجا موضوع روش متفاوت از متدولوژي مطرح در جوامع دانشگاهي دارد. روش در اين كتاب، روشي است كه بتواند در سرگرداني وعدم اطمينان و خطاهاي انساني، ياري‌رسان انسان در انتخاب مسير فهم باشد. از اين نظر است كه انديشه پيچيده به عنوان روشي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. پيچيدگي و انديشه پيچيده، به عنوان چالشي كه لازم است ذهن ما با آن مواجه شود از ضروريات است. به موازات سياره‌اي شدن زندگي انسان، چنين روشي براي انديشيدن در همه جا ضرورت مي‌يابد.


 

كتاب حاضر مجموعه چهار مقاله است و در چهار فصل تنظيم شده است. فصل اول به روش مي‌پردازد و در آن مفهوم روشي مورد اشاره در كتاب مورد شرح قرار مي‌گيرد و از آن با عنوان راهبردهايي براي شناخت و عمل در مسيري نو ياد مي‌شود. فصل دوم كتاب به انديشه پيچيدگي مي‌پردازد كه حاصل ايجاد مسائل پيچيده در جهان معاصر است. خود اين فكر داراي پيچيدگي‌ها و ظرائف خاص خود است كه در اين فصل به آن اشاره شده است.


 

فصل سوم به چالش‌هاي عصر سياره‌اي اشاره دارد. منظور از عصر سياره‌اي، تعامل بيشتر آحاد بشر در زمان جهاني شدن و ارتباطات است كه مسائل خاص خود را درپي دارد. البته اشاره نويسنده اين فصل به اين مطلب است كه ما ممكن است به چنين سياره‌اي يعني جهان-جامعه دست يابيم. در نهايت فصل چهارم كتاب به نتيجه‌گيري بحث اشاره دارد. در اين فصل، رسالت آموزش و پرورش در زمان جهاني شدن مورد اشاره قرار گرفته است. شايد بتوان گفت كه كاربردي‌ترين قسمت كتاب هم همين فصل است.


 

 


 

 


 

سرمايه اجتماعي و تاثير آن بر سياست‌گذاري عمومي


 

كتاب «سرمايه اجتماعي و تاثير آن بر سياست‌گذاري عمومي»، اثري سودمند در حوزه سرمايه اجتماعي است كه توسط آقاي مرتضي نصيري ترجمه شده و در بهار سال 1387 توسط پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به چاپ رسيده است. اين كتاب ترجمه گزارش تحقيقي كميسيون بهره‌وري استراليا در سال 2003 ميلادي در خصوص بهره‌وري از ديدگاه دولتي است.


 

سرمايه اجتماعي يك مفهوم نوظهور است. اين مفهوم شامل رسوم، روابط، نگرش‌ها و ارزش‌هاست كه بر تعاملات بين مردم حاكم است و به توسعه اقتصادي و اجتماعي منجر مي‌شود. با وجود اين سرمايه اجتماعي تنها مجموعه‌اي از نهادها نيست كه زيربناي جامعه را تشكيل دهد، بلكه چسبي است كه كل جامعه را با هم نگه مي‌دارد. سرمايه اجتماعي شامل ارزش‌ها و رسوم مشترك براي هدايت اجتماعي است كه در روابط خصوصي افراد، اعتماد و يك عقل جمعي مسئوليت مدني ظاهر مي‌شود و جامعه را به چيزي بيشتر از مجموعه افراد تبديل مي‌كند.


 

اثر حاضر ترجمه يكي از آثار علمي در حوزه سرمايه اجتماعي است كه گام‌هاي آغازيني را براي پيمودن يك مسير پژوهشي نويد مي‌دهد. اين اثر از دو جهت شاخص و داراي اهميت است: از يك سو به زباني ساده نوشته شده است و از سوي ديگر تحليل سرمايه اجتماعي را در عمل و تجربه نشان مي‌دهد.


 

اين اثر در چهار فصل تنظيم شده است. در فصل اول وجه مشترك سرمايه اجتماعي و سياست‌گذاري عمومي مورد توجه قرار گرفته است. اين فصل بيشتر به اين موضوع مي‌پردازد كه سرمايه اجتماعي بايد نقشي تعيين‌كننده در سياست‌گذاري عمومي داشته باشد. فصل دوم كتاب به ادبيات موضوعي سرمايه اجتماعي و تعاريف برآمده از آن اشاره دارد. در اين بررسي سعي گرديده همه جوانب موضوع در نظر گرفته شود.


 

فصل سوم كتاب به شواهد تجربي در موضوع سرمايه اجتماعي مي‌پردازد. در اين فصل با بررسي‌هاي دقيق و مفصل در خصوص سرمايه اجتماعي در استراليا پراخته شده و البته سعي گرديده تا نتايج به نحوي ارائه گردد كه قابل استفاده براي سایر کشورها نیز باشد. از اين نتايج به خوبي برمي‌آيد كه بالارفتن سرمايه اجتماعي در افزايش مشاركت اجتماعي و مسئوليت مدني نقش تعيين كننده دارد. در انتهاي كتاب هم به بحث سرمايه اجتماعي و تجزيه و تحليل خط مشي پرداخته شده است. در اين فصل تاكيد شده كه بسياري از سياست‌گذاري‌هاي اجتماعي بايد براساس سرمايه اجتماعي صورت گيرد و ارزيابي كارايي آنها هم بر اساس سرمايه اجتماعي صورت گيرد.


 

 


 

 


 

پرورش خلاقيت از نظريه تا عمل


 

انسان استمرار حيات خود را مديون خلاقيت است. حتي اگر گفته شود، خلاقيت انسان همزاد خلقت اوست، سخني گزاف و بي‌وجه نيست. بدون جديت در خلاقيت، توليد وطراوتي در قلمرو نبوغ بشري حاصل نمي‌شود. لذا تفكر انتقادي و خلاق، لازمه تعليم و تربيت هدف‌مند و پايدار است. در وضع كنوني نظام آموزشي ما به ويژه در حوزه آموزش عالي نيازمند اتصاف و التزام به خلاقيت است.


 

در همين راستا پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم‌، تحقيقات و فناوري اقدام به انتشار كتاب «پرورش خلاقيت از نظريه تا عمل» تاليف دكتر جعفر جهاني در بهار سال 1388 نموده است. اثر حاضر، به منظور ارائه مهمترين نظريه‌ها و اصول در زمينه خلاقيت به رشته تحرير درآمده است و سر آن دارد با چنين اقدامي، ضمن تحكيم مباني نظري و بينش خلاقيت، مهارت‌ها و قابليت‌هاي حرفه‌اي معلمان، دانشجويان و علاقه‌مندان به طراحي و اجراي برنامه‌هاي آموزشي خلاقيت را تقويت كند.براي دستيابي به اين اهداف، كتاب حاضر در پنج فصل و دو پيوست تنظيم شده است. فصل نخست كتاب به طبيعت خلاقيت پرداخته است. در اين فصل خلاقيت از دو ديدگاه روان‌شناختي و جامعه‌شناختي به بحث گذاشته شده است. از منظر روان‌شناختي ديدگاه‌هاي خصيصه ذاتي، انگيزشي، عصبي، زيستي، رفتاري، شناختي و روانكاوي مورد تحليل قرار گرفته و نقد شده‌اند. در بخش ديگر، ديدگاه جامعه‌شناختي و تاكيد بر فرهنگ و فضاي اجتماعي و تاثير آن بر خلاقيت مورد بحث قرار گرفته است. در پايان فصل به ارائه ديدگاهي جامع و كل‌نگر پرداخته شده كه هر دو بعد جامعه‌شناختي و روان‌شناختي را در پرورش خلاقيت مورد توجه قرار مي‌دهد.فصل دوم كتاب، به بررسي رابطه ميان سبك تفكر و خلاقيت مي‌پردازد. در اين فصل، ديدگاه هريسون براي مدل ارزيابي مي‌شود؛ سبك تفكر فلسفي وي نقد مي‌شود و زمينه براي ارائه الگوي استرنبرگ آماده مي‌گردد. استرنبرگ از ديدگاه ديگري به ارائه سبك‌هاي تفكر مي‌پردازد. در صفحاتي از فصل دوم اين سبك‌هاي تفكر ارزيابي مي‌شوند و نقاط قوت ضعف آنها تحليل مي‌گردد.فصل سوم كتاب به تفكر انتقادي و خلاقيت مربوط است. در اين فصل الگوي تفكر انتقادي ماتيو ليپمن به عنوان يكي از مهمترين الگوهاي پرورش تفكر معرفي مي‌شود. ليپمن اين الگو را در دانشگاه كلمبيا و در قالب آموزش فلسفه به كودكان معرفي كرده است. در بخش دوم اين فصل به ارائه يافته‌هاي حاصل از طرح‌هاي پژوهشي اقدام مي‌شود كه بر اساس الگوي ليپمن در مدارس ايران انجام شده است.فصل چهارم كتاب، به بحث تعليم و تربيت خلاق اختصاص دارد. تعليم و تربيت خلاق و تفاوت‌هاي اساسي آن با روش‌هاي تعليم و تربيت سنتي و رايج در مملكت ما به بحث گذاشته شده و در ادامه به معرفي برنامه‌هاي خلاق، كلاس خلاق و مدرسه خلاق پرداخته شده است.و در نهايت در فصل پنجم تكنيك‌هاي خلاقيت و ويژگي هر تكنيك مورد بحث قرار گرفته است. تكنيك‌هاي مهم و معتبر معرفي شده و زمينه‌هاي كاربرد آن مشخص شده است.


 

 


 

بررسي وضعيت آموزش و پژوهش علوم سياسي و روابط بين‌الملل در ايران


 

دانش سياسي، بيش از هر معرفتي تاريخ و تمدن بشري را تحت تاثير خود قرار داده و شايد بتوان گفت كه بيشترين نقش را در آفرينش تمدن‌هاي بزرگ بشري داشته است و اجتماعات تاريخ‌سازي را در مسير حيات انسان سامان‌دهي كرده است. گستردگي دايره امر سياسي به نحوي شگرف همه سطوح و وجوه حيات انسان و طبيعت را در برمي‌گيرد. اگر روزگاري فلسفه متولي همه شقوق دانش بود و سياست را هم در دل خود جاي مي‌داد؛ شايد امروزه فلسفه را نيز بتوان امري سياسي تلقي كرد. به رغم اينكه اين دانش زماني تحت هجمه اثبات گرايان عرصه را براي انواع انتقادات عليه خودش فراهم ساخت، اما در دهه‌هاي پيشين بيشترين حجم فعاليت‌هاي انديشه بشر در اين حوزه صورت گرفته است.


 

مجموعه مقالات حاضر كه حاصل نخستين كنفرانس بررسي وضعيت آموزش و پژوهش علوم سياسي و روابط بين‌الملل در ايران مي‌باشد، در بهار سال 1388 به همت پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و با اهتمام دكتر حسين سليمي به چاپ رسيده است. هدف از انتشار اين اثر داشتن نگاهي انتقادي به وضعيت فعلي علوم سياسي در ايران است.


 

در اين نوشتار برخی از اساتيد نام آشناي علوم سياسي و روابط بين‌الملل کشور مقالاتي در خصوص مسائل مختلف دانش علوم سياسي در ايران دارند كه از جمله مي‌توان به دكتر ازغندي، دكتر منوچهري، دكتر فيرحي، دكتر مصفا و دكتر افتخاري اشاره كرد.


 

مطالب كتاب در سه فصل تنظيم شده است. فصل اول كتاب به مباني تاريخي و نظري علوم سياسي در ايران اشاره دارد. در اين فصل به شرايط اجتماعي تاسيس مدرسه آموزش سياست، حوزه علميه و سياست، تاثير انقلاب اسلامي بر آموزش و پژوهش علوم سياسي و مسائلي از اين دست پرداخته شده است. فصل دوم كتاب به پژوهش‌هاي بنيادي در خصوص علوم سياسي در ايران اشاره دارد. در اين فصل نتايج چند مطالعه موردي در خصوص علوم سياسي آمده است. از آن جمله مي‌توان به آموزش درس اصول روابط بين الملل در دانشگاه‌هاي ايران، آسيب‌ها و راهكارها اشاره كرد كه توسط دكتر اميرمحمد حاجي يوسفي تهيه شده است. فصل سوم كتاب هم به راه‌كارهايي براي ارتقاء وضعيت علوم سياسي در ايران اختصاص دارد. مطالب اين قسمت تاحدودي با رشته برنامه‌ريزي درسي تلفيق شده است. از جمله مقالات اين بخش مي‌توان به مقاله دكتر فتحي واجارگاه و دكتر اصغر افتخاري در خصوص آموزش علوم سياسي و كاربردي نمودن آن در ايران اشاره داشت.




حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



{ JOURNAL_VISIT } : ۴۳۵۰
{ JOURNAL_DATE } : 08 آبان 1389

Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved