طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

Ravak Negar Pars Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

آمار بازدید

  • کل (online):۸۱۶۹
  • اعضاء (online):۰
  • میهمان (online):۸۱۶۹
  • بازدید امروز::۶۲۹۵
  • بازدید دیروز::۳۸۳۴
  • بازدید کل::۲۵۹۹۷۵۰۰

دسته بندی

  • گسترش علوم ميان رشته ای، ضرورت کاربردی نمودن علوم انسانی / دكتر محمدباقر خرمشاد

  • همايش مطالعات ميان‌رشته‌اي در بيست دوم و بيست و سوم ارديبهشت سال 1388 در محل دانشگاه تهران برگزار شد. در اين همايش مطالب مختلف و مهمي در مورد مباني نظري و اجرايي درخصوص رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي و اجراي آنها توسط وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، بيان شد. به همين منظور تعدادي از سخنراني‌هاي ارائه شده، به صورت خلاصه و مختصر ارائه شده است. سخنراني كه در پي مي‌آيد توسط جناب آقاي دكتر محمدباقر خرمشاد، معاون محترم فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ارائه شده است.


     

    وضعيت موجود وضعيت مطلوبي نيست و بايد آن را ارتقاء دهيم. مباحث فراواني در اين خصوص با دوستان داشتيم و قرار شد جمع‌بندي‌هايي داشته باشيم و از مطالعاتي كه قبلاً صورت گرفته بود نيز استفاده کنيم. يكي از آن كارهايي که پيشنهاد شد، بحث راه‌اندازي رشته‌هاي بين‌رشته‌اي با هدف ارتقاء علوم انساني كشور بود. البته جشنواره بين‌المللي فارابي هم قدم ديگري بود که انجام شد. به غير از اينها چند برنامه ديگر هم بود که من به آنها نمي‌پردازم. اين دو برنامه به صورت جدي در دستور كار قرار گرفت: يكي جشنواره فارابي و ديگري هم مطالعات ميان‌رشته‌اي.


     

    براي شکل‌گيري مطالعات ميان‌رشته‌اي و رسيدن به نقطه‌اي كه الان رسيديم، چند مسئله در دستور كار قرار داده شد، كه در اين جا بايستي از همه دوستان پژوهشکده که اين امر مهم را قبول كردند و به طور خاص از جناب آقاي دكتر رحيم‌زاده كه زحمت اين کار را كشيدند، تشکر کنم. آن چند دستورکار عبارت بود از: 1) نامه‌اي به امضاي مقام محترم وزارت براي كليه دستگاه‌هاي كشور، اعم از اجرايي و غيراجرايي نوشته شد كه ما قرار است رشته‌هاي بين‌رشته‌اي را در علوم انساني راه‌اندازي كنيم، لطفا نيازهايتان را به ما اعلام كنيد. شايد پس زمينه ذهني اين نامه اين بود كه يكي از علل ركود علوم انساني يا عدم تحول در علوم انساني كشور اين است كه علوم انساني در كشور كاربردي نيست. علوم انساني در كشور ما در مباحث و مفاهيم انديشه‌اي و انتزاعي باقي مانده و به تعبيري ديگر هنوز از آسمان به زمين نيامده است. به عبارتي ديگر ساير علوم توانسته‌اند دردي از دردهاي جامعه را دوا كنند. کار پزشك و مكانيك خروجي ملموس براي زندگي دارد. اما در مورد علوم انساني اين احساس پديد نيامده كه انسان‌ها فكر كنند كه جايي  از  زندگيشان  علوم انساني  يا رشته‌اي از علوم انساني مي‌تواند به كار آيد.آن قسمت‌هايي از علوم انساني كه احياناً توانسته به اين تصور نزديك شود، موفق بوده و جاي خود را بيشتر باز كرده است. مثل رشته حقوق که به تدريج براي انسان‌ها ملموس شده است. زندگي جديد، انسان جديد را دچار مشكلات رواني كرده در نتيجه روان‌شناسي و روان‌كاوي بسيار مورد نياز است. اين رشته‌ها به صورت ملموس دردي از دردهاي انسان و جامعه را درمان مي‌كند. ولي بقية مباحث علوم انساني اين حالت را ندارد، به همين جهت هم گاهي مواقع در مقام مباحثه و مناظره بين علوم‌انساني و غير علوم انساني، برخي از عزيزان غير علوم‌انساني مي‌گويند: علوم انساني مجموعه‌اي از 10 يا 15 كتاب است كه با دو هفته وقت گذاشتن مي‌توان آنها را خواند و مثل ما شد. رشته‌اي که علمي است مثل رياضيات و مهندسي محاسبه دارد و با خواندن نمي‌شود آن را ياد گرفت بلكه بايد تمرين كرد، مطالعه كرد و يك ترم، دو ترم، پنج ترم، آزمايشگاه رفت و متخصص شد. در علوم انساني چنين چيزي ديده نمي‌شود.آسيب شناسي علوم انساني اين بود كه علوم انساني كاربردي نيست و اگر بخواهد ارتقاء يابد، بايد براي جامعه اهميت يابد و نشان دهد كه به كار مي‌آيد و مشكلي را حل مي‌كند. اين آسيب شناسي زماني ابعاد پيچيده‌تري پيدا مي‌كند كه مي‌بينيم بيش از نيمي از دانشجويان كشور در علوم انساني تحصيل مي‌كنند. به عبارتي ما منابع اندكمان را در بحث آموزش عالي صرف پرورش نيروهايي مي‌كنيم كه به درد جامعه نمي‌خورد و جامعه نيازهايي دارد كه ما چون به آن پاسخ نمي‌دهيم، دچار هزينه‌هاي سنگيني مي‌شود، چون متخصصاني نداريم كه به آن نيازها پاسخ دهند و مشكلات را حل كنند.


     

    نتيجه اين سخن اين است كه بايستي تدبيري انديشيد و بايستي علوم انساني را كاربردي كرد. بايستي علوم انساني را با جامعه آشتي داد. بايستي علوم انساني بتواند به نيازهاي عيني و ملموس جامعه امروز ايران پاسخ دهد. نتيجه اين آسيب‌شناسي بود كه نامه ای به دستگاه‌هاي مختلف با امضاي مقام عالي وزارت نوشته شد تا آنها نیازهای خود را به وزارتخانه ها اطلاع دهند. اگر اشتباه نكنم به فاصله 15 روز اولين جواب را شهردار محترم تهران نوشتند كه در مديريت شهري به شدت نیازمند كارشناس ارشد هستند. دومين نامه را آقاي رحمتي، وزير وقت راه و ترابري نوشتند و تعدادي از رشته‌هاي علوم انساني را نام برده بود که يکي حقوق حمل و نقل بود. ايران در چهارراه ترانزيتي منطقه قرار دارد، و ما به اين تخصص احتياج داريم. درهمين راستا دستگاه‌هاي ديگر هم نيازهاي خودشان را اعلام كردند. همزمان كار ديگري كه انجام شد، اين بود که تيمي موظف شدند به دانشگاه‌هاي معتبر دنيا مراجعه كنند و رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي موجود در آن دانشگاه‌ها را استخراج كنند. مثلاً رشته‌‌هايي مثل مطالعات آمريكاي لاتين، مديريت بازرگاني، اقتصاد بازرگاني، مطالعات تطبيقي تمدن‌هاي باستاني و غيره مشخص شد.درمورد نحوه اجراي اين رشته‌ها به اين نتيجه رسيدند كه نوعا در دنيا رشته‌هاي بين‌رشته‌اي در قالب دپارتمان مطالعات بين‌رشته‌اي تأمين مي‌شود. دپارتمان منطق درستي دارد و بيشتر هم پژوهش محور است تا آموزش محور. بحث آموزش در مطالعات ميان‌رشته‌اي در حال رشد و گسترش است. ما مجموعه‌اي از رشته‌ها را ليست كرديم كه مجموعه رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي است كه در دانشگاه هاي معتبر دنيا وجود است. کار ديگر اين بود که موظف شديم يك سلسله مطالعات نظري در اين زمينه انجام دهيم. در اين زمينه با فقر شديدي مواجه بوديم. نمي‌توانستيم منابعي پيدا كنيم كه در آنها تعريف مناسبي از مطالعات ميان‌رشته‌اي شده باشد و چند نظريه در مورد اين مطالعات ارائه كرده باشد. جا دارد در اينجا مجدداً از پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي تشكر كنم. شما مي‌بينيد بعد از گذشت چهار سال حداقل 7 جلد كتاب اعم از ترجمه و تأليف، در مورد مطالعات ميان‌رشته‌اي در دسترس داريم، يعني ادبيات توليد كرديم. يك كار ديگر هم در دستور كار ما قرار گرفت كه بتواند اين چرخه را تكميل كند و آن مصاحبه با كساني بود كه سابقه كار در مطالعات ميان‌رشته‌اي و علوم انساني را دارند. ليستي تهيه شد و تيمي مامور شد و از اين چند نفري كه كار كرده بودند مصاحبه گرفت و توصيه‌هايشان را شنيد و رشته‌هايي را كه در علوم انساني كشور نياز است، از آن‌ها گرفته شد. کار ديگر اين بود که از كليه اساتيد اهل‌فن خواسته شد تا بگويند که به نظرشان اگر قرار است وزارت علوم رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي راه بيندازد، چه رشته‌هايي در اولويت است؟ يك ليست هم اين‌گونه تهيه شد. اگر اشتباه نكنم مجموعه ليست‌ها در كنار هم بيش از 600 رشته ميان‌رشته‌اي براي كارشناسي ارشد و دكتري شد. طبيعتاً 600 رشته شدني نبود و در گروه‌هاي كارشناسي نشستند و ابتدا عدد به نصف تقليل پيدا كرد و روي آن نصف هم دوباره كار كردند و در آخر حدود 200 رشته بين‌رشته‌اي. اين 200 رشته بين‌رشته‌اي در علوم انساني با مقطع كارشناسي ارشد و دكترا به استاداني واگذار شد كه سابقه و علاقه و تخصص اين كار را داشتند. دانشكده هاي مختلف كشور در اين کار درگير شدند. درآخر تلاش‌هايمان به اينجا رسيد که در 29 اسفند 1387، 200 رشته خدمت آقاي برزويي تقديم شد. اميدوارم با پايان عمر مديريتي دولت نهم اين کارها انشاءا... در دولت دهم ادامه پيدا كند. دانشگاه‌هاي مختلف داوطلب شدند که اين رشته‌ها را درآنها اجرايي شود.


     

    آخرين نكتة من اينكه؛ وقتي کار را شروع كرديم و حدود يك سال گذشته بود يکي از دوستان دست‌اندركار آمدند و گفتند كه آيا مي‌دانيد برای این کار، بندي در برنامة چهارم توسعه وجود دارد كه مي‌شود به اين بند استناد كرد و سال بعد براي اين تحقيقات بودجه گرفت؟ يعني ما يك سال و نيم و شايد هم دو سال گذشته بود و تازه فهميديم كه يك بند در قانون برنامة چهارم بوده و ما مي‌توانستیم از آن استفاده کنيم.
    يك فضاي ديگر هم كه این200 رشته جديد در ايران شكل مي‌دهد اين است که اگر در هر رشته‌اي 5 ماده درسي جديد هم تعريف شده باشد، ما با هزار بحث جديد مواجهيم که براي آنها مي‌توان دو هزار كتاب جديد نوشت. دوهزار کتاب يك نهضت علمي محسوب مي‌شود، يک نهضت علمي كاربردي با هدف پاسخگويي به نيازهاي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي انديشه‌اي كه براي مدت ها حاکم بوده است.

همايش مطالعات ميان‌رشته‌اي در بيست دوم و بيست و سوم ارديبهشت سال 1388 در محل دانشگاه تهران برگزار شد. در اين همايش مطالب مختلف و مهمي در مورد مباني نظري و اجرايي درخصوص رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي و اجراي آنها توسط وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، بيان شد. به همين منظور تعدادي از سخنراني‌هاي ارائه شده، به صورت خلاصه و مختصر ارائه شده است. سخنراني كه در پي مي‌آيد توسط جناب آقاي دكتر محمدباقر خرمشاد، معاون محترم فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ارائه شده است.


 

وضعيت موجود وضعيت مطلوبي نيست و بايد آن را ارتقاء دهيم. مباحث فراواني در اين خصوص با دوستان داشتيم و قرار شد جمع‌بندي‌هايي داشته باشيم و از مطالعاتي كه قبلاً صورت گرفته بود نيز استفاده کنيم. يكي از آن كارهايي که پيشنهاد شد، بحث راه‌اندازي رشته‌هاي بين‌رشته‌اي با هدف ارتقاء علوم انساني كشور بود. البته جشنواره بين‌المللي فارابي هم قدم ديگري بود که انجام شد. به غير از اينها چند برنامه ديگر هم بود که من به آنها نمي‌پردازم. اين دو برنامه به صورت جدي در دستور كار قرار گرفت: يكي جشنواره فارابي و ديگري هم مطالعات ميان‌رشته‌اي.


 

براي شکل‌گيري مطالعات ميان‌رشته‌اي و رسيدن به نقطه‌اي كه الان رسيديم، چند مسئله در دستور كار قرار داده شد، كه در اين جا بايستي از همه دوستان پژوهشکده که اين امر مهم را قبول كردند و به طور خاص از جناب آقاي دكتر رحيم‌زاده كه زحمت اين کار را كشيدند، تشکر کنم. آن چند دستورکار عبارت بود از: 1) نامه‌اي به امضاي مقام محترم وزارت براي كليه دستگاه‌هاي كشور، اعم از اجرايي و غيراجرايي نوشته شد كه ما قرار است رشته‌هاي بين‌رشته‌اي را در علوم انساني راه‌اندازي كنيم، لطفا نيازهايتان را به ما اعلام كنيد. شايد پس زمينه ذهني اين نامه اين بود كه يكي از علل ركود علوم انساني يا عدم تحول در علوم انساني كشور اين است كه علوم انساني در كشور كاربردي نيست. علوم انساني در كشور ما در مباحث و مفاهيم انديشه‌اي و انتزاعي باقي مانده و به تعبيري ديگر هنوز از آسمان به زمين نيامده است. به عبارتي ديگر ساير علوم توانسته‌اند دردي از دردهاي جامعه را دوا كنند. کار پزشك و مكانيك خروجي ملموس براي زندگي دارد. اما در مورد علوم انساني اين احساس پديد نيامده كه انسان‌ها فكر كنند كه جايي  از  زندگيشان  علوم انساني  يا رشته‌اي از علوم انساني مي‌تواند به كار آيد.آن قسمت‌هايي از علوم انساني كه احياناً توانسته به اين تصور نزديك شود، موفق بوده و جاي خود را بيشتر باز كرده است. مثل رشته حقوق که به تدريج براي انسان‌ها ملموس شده است. زندگي جديد، انسان جديد را دچار مشكلات رواني كرده در نتيجه روان‌شناسي و روان‌كاوي بسيار مورد نياز است. اين رشته‌ها به صورت ملموس دردي از دردهاي انسان و جامعه را درمان مي‌كند. ولي بقية مباحث علوم انساني اين حالت را ندارد، به همين جهت هم گاهي مواقع در مقام مباحثه و مناظره بين علوم‌انساني و غير علوم انساني، برخي از عزيزان غير علوم‌انساني مي‌گويند: علوم انساني مجموعه‌اي از 10 يا 15 كتاب است كه با دو هفته وقت گذاشتن مي‌توان آنها را خواند و مثل ما شد. رشته‌اي که علمي است مثل رياضيات و مهندسي محاسبه دارد و با خواندن نمي‌شود آن را ياد گرفت بلكه بايد تمرين كرد، مطالعه كرد و يك ترم، دو ترم، پنج ترم، آزمايشگاه رفت و متخصص شد. در علوم انساني چنين چيزي ديده نمي‌شود.آسيب شناسي علوم انساني اين بود كه علوم انساني كاربردي نيست و اگر بخواهد ارتقاء يابد، بايد براي جامعه اهميت يابد و نشان دهد كه به كار مي‌آيد و مشكلي را حل مي‌كند. اين آسيب شناسي زماني ابعاد پيچيده‌تري پيدا مي‌كند كه مي‌بينيم بيش از نيمي از دانشجويان كشور در علوم انساني تحصيل مي‌كنند. به عبارتي ما منابع اندكمان را در بحث آموزش عالي صرف پرورش نيروهايي مي‌كنيم كه به درد جامعه نمي‌خورد و جامعه نيازهايي دارد كه ما چون به آن پاسخ نمي‌دهيم، دچار هزينه‌هاي سنگيني مي‌شود، چون متخصصاني نداريم كه به آن نيازها پاسخ دهند و مشكلات را حل كنند.


 

نتيجه اين سخن اين است كه بايستي تدبيري انديشيد و بايستي علوم انساني را كاربردي كرد. بايستي علوم انساني را با جامعه آشتي داد. بايستي علوم انساني بتواند به نيازهاي عيني و ملموس جامعه امروز ايران پاسخ دهد. نتيجه اين آسيب‌شناسي بود كه نامه ای به دستگاه‌هاي مختلف با امضاي مقام عالي وزارت نوشته شد تا آنها نیازهای خود را به وزارتخانه ها اطلاع دهند. اگر اشتباه نكنم به فاصله 15 روز اولين جواب را شهردار محترم تهران نوشتند كه در مديريت شهري به شدت نیازمند كارشناس ارشد هستند. دومين نامه را آقاي رحمتي، وزير وقت راه و ترابري نوشتند و تعدادي از رشته‌هاي علوم انساني را نام برده بود که يکي حقوق حمل و نقل بود. ايران در چهارراه ترانزيتي منطقه قرار دارد، و ما به اين تخصص احتياج داريم. درهمين راستا دستگاه‌هاي ديگر هم نيازهاي خودشان را اعلام كردند. همزمان كار ديگري كه انجام شد، اين بود که تيمي موظف شدند به دانشگاه‌هاي معتبر دنيا مراجعه كنند و رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي موجود در آن دانشگاه‌ها را استخراج كنند. مثلاً رشته‌‌هايي مثل مطالعات آمريكاي لاتين، مديريت بازرگاني، اقتصاد بازرگاني، مطالعات تطبيقي تمدن‌هاي باستاني و غيره مشخص شد.درمورد نحوه اجراي اين رشته‌ها به اين نتيجه رسيدند كه نوعا در دنيا رشته‌هاي بين‌رشته‌اي در قالب دپارتمان مطالعات بين‌رشته‌اي تأمين مي‌شود. دپارتمان منطق درستي دارد و بيشتر هم پژوهش محور است تا آموزش محور. بحث آموزش در مطالعات ميان‌رشته‌اي در حال رشد و گسترش است. ما مجموعه‌اي از رشته‌ها را ليست كرديم كه مجموعه رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي است كه در دانشگاه هاي معتبر دنيا وجود است. کار ديگر اين بود که موظف شديم يك سلسله مطالعات نظري در اين زمينه انجام دهيم. در اين زمينه با فقر شديدي مواجه بوديم. نمي‌توانستيم منابعي پيدا كنيم كه در آنها تعريف مناسبي از مطالعات ميان‌رشته‌اي شده باشد و چند نظريه در مورد اين مطالعات ارائه كرده باشد. جا دارد در اينجا مجدداً از پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي تشكر كنم. شما مي‌بينيد بعد از گذشت چهار سال حداقل 7 جلد كتاب اعم از ترجمه و تأليف، در مورد مطالعات ميان‌رشته‌اي در دسترس داريم، يعني ادبيات توليد كرديم. يك كار ديگر هم در دستور كار ما قرار گرفت كه بتواند اين چرخه را تكميل كند و آن مصاحبه با كساني بود كه سابقه كار در مطالعات ميان‌رشته‌اي و علوم انساني را دارند. ليستي تهيه شد و تيمي مامور شد و از اين چند نفري كه كار كرده بودند مصاحبه گرفت و توصيه‌هايشان را شنيد و رشته‌هايي را كه در علوم انساني كشور نياز است، از آن‌ها گرفته شد. کار ديگر اين بود که از كليه اساتيد اهل‌فن خواسته شد تا بگويند که به نظرشان اگر قرار است وزارت علوم رشته‌هاي ميان‌رشته‌اي راه بيندازد، چه رشته‌هايي در اولويت است؟ يك ليست هم اين‌گونه تهيه شد. اگر اشتباه نكنم مجموعه ليست‌ها در كنار هم بيش از 600 رشته ميان‌رشته‌اي براي كارشناسي ارشد و دكتري شد. طبيعتاً 600 رشته شدني نبود و در گروه‌هاي كارشناسي نشستند و ابتدا عدد به نصف تقليل پيدا كرد و روي آن نصف هم دوباره كار كردند و در آخر حدود 200 رشته بين‌رشته‌اي. اين 200 رشته بين‌رشته‌اي در علوم انساني با مقطع كارشناسي ارشد و دكترا به استاداني واگذار شد كه سابقه و علاقه و تخصص اين كار را داشتند. دانشكده هاي مختلف كشور در اين کار درگير شدند. درآخر تلاش‌هايمان به اينجا رسيد که در 29 اسفند 1387، 200 رشته خدمت آقاي برزويي تقديم شد. اميدوارم با پايان عمر مديريتي دولت نهم اين کارها انشاءا... در دولت دهم ادامه پيدا كند. دانشگاه‌هاي مختلف داوطلب شدند که اين رشته‌ها را درآنها اجرايي شود.


 

آخرين نكتة من اينكه؛ وقتي کار را شروع كرديم و حدود يك سال گذشته بود يکي از دوستان دست‌اندركار آمدند و گفتند كه آيا مي‌دانيد برای این کار، بندي در برنامة چهارم توسعه وجود دارد كه مي‌شود به اين بند استناد كرد و سال بعد براي اين تحقيقات بودجه گرفت؟ يعني ما يك سال و نيم و شايد هم دو سال گذشته بود و تازه فهميديم كه يك بند در قانون برنامة چهارم بوده و ما مي‌توانستیم از آن استفاده کنيم.
يك فضاي ديگر هم كه این200 رشته جديد در ايران شكل مي‌دهد اين است که اگر در هر رشته‌اي 5 ماده درسي جديد هم تعريف شده باشد، ما با هزار بحث جديد مواجهيم که براي آنها مي‌توان دو هزار كتاب جديد نوشت. دوهزار کتاب يك نهضت علمي محسوب مي‌شود، يک نهضت علمي كاربردي با هدف پاسخگويي به نيازهاي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي انديشه‌اي كه براي مدت ها حاکم بوده است.





حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



{ JOURNAL_VISIT } : ۲۹۷۸
{ JOURNAL_DATE } : 08 آبان 1389

Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved